کد خبر: ۶۰۵۰۶
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۲
فرید زکریا، نظریه پرداز سیاسی:
زمانی که پوپولیست‌ها قدرت را در دست می‌گیرند سطحی بودن وعده‌های شان آشکار می‌شوند و رهبران شان نمی‌توانند به راحتی زمانی که در جایگاه اپوزیسیون قرار داشتند دیگران را سرزنش کرده و مسئول مشکلات بدانند.

آوای نشاط: فرید زکریا مجری و برنامه ساز تلویزیونی و نظریه پرداز سیاسی در تازه ترین نوشتار در واشنگتن پست به بررسی پوپولیسم به عنوان یک جنبش اپوزیسیون در سطح بین المللی پرداخت:

دشوار است روی درام در حال رخ دادن در مجلس نمایندگان امریکا متمرکز نشویم جایی که حزب جمهوریخواه در معرض دید افکار عمومی دچار یک فروپاشی عصبی شده است. این بحرانی کاملا خود ساخته توسط آن حزب است. برای چندین دهه حزب جمهوریخواه با ارائه وعده‌های رادیکالی که رضایت عاطفی رای دهندگان تندروی آن حزب را به همراه داشت از جمله وعده‌هایی علیه بیمه تامین اجتماعی همگانی تا عدم پرداخت بدهی‌های ملی تا حذف کل سازمان‌های دولتی پایگاه رای دهندگانی مملو از خشم را پشت سر خود جمع کرده بود. با این وجود، از آنجایی که این وعده‌ها کاملا غیر قابل اجرا بودند هرگز تحقق نیافتند.

چنین پایگاه حامیانی یک درس را برای خود درونی کرده اند این که "میانه رو‌های ترسو" به طور مداوم به آنان و خواسته‌های شان خیانت کرده اند. راه حل در حال حاضر حفظ تسلط دائمی بر ریاست مجلس است و این که این اطمینان حاصل شود که او همواره آن چه را که تندرو‌های حزب می‌خواهند انجام خواهد داد. همان طور که بسیاری اشاره کرده اند این یک دستور العمل برای باج گیری دائمی و هرج و مرج مداوم است.

مشکلات حزب جمهوری خواه شدید هستند. "نیوت گینگریچ" به سایت "آکسیوس" گفته که آن حزب اکنون در بدترین وضعیت در مقایسه با شش دهه گذشته قرار گرفته است. با این وجود، این تنها وضعیت گریبانگیر حزب جمهوری خواه نیست و در بسیاری از کشور‌های جهان پوپولیست‌ها در حال شلاق زنی هستند.

به بریتانیا نگاه کنید جایی که برگزیت شاید هدف نهایی پوپولیستی قرن بیست و یکم باعث ویرانی در حزب محافظه کار آن کشور شده است حزبی که پیش‌تر از آن تحت عنوان قدیمی‌ترین و موفق‌ترین حزب سیاسی جهان یاد می‌شد. بریتانیا از سال ۲۰۱۶ در شش سال گذشته پنج نخست وزیر داشته است. این در حالیست که در سالیان پیش از آن برهه زمانی بریتانیا ظرف مدت سه دهه پنج نخست وزیر به خود دیده بود.

تصمیم بریتانیا برای خروج از بزرگترین بازار محصولات خود یعنی اتحادیه اروپا هم چنان چشم انداز اقتصادی ناامید کننده‌ای را در مقابل آن کشور قرار می‌دهد و بریتانیا کماکان ضعیف‌ترین اقتصاد گروه هفت است. در گروه جی -۲۰ نیز تنها پیش بینی می‌شود روسیه وضعیت اقصادی بدتری در مقایسه با بریتانیا در آینده نزدیک داشته باشد.

داستان مشابهی نیز در امریکای جنوبی در جریان است. کشور‌های آن قاره در پوپولیسم دست راستی و دست چپی غرق شده اند. هیچ یک از آن نسخه‌ها عملکرد خوبی نداشته اند. در برزیل "ژایر بولسونارو" در تلاش برای انتخاب مجدد متحمل شکست شد، اما برنده انتخابات یعنی "لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا" که پیش‌تر نیز رئیس جمهور برزیل بود نیز در اجرای رادیکال‌ترین وعده‌های خود با مشکل مواجه خواهد شد.

در شیلی، پوپولیست‌های چپ حول طرحی برای بازنگری کامل قانون اساسی کشور متحد شدند و قانون اساسی جدیدی را مطرح کردند که حتی بسیاری از سیاستمداران چپ میانه آن را افراطی و غیرقابل اجرا می‌دانستند. در همه پرسی صورت گرفته درباره آن طرح ۸۶ درصد از مردم شیلی شرکت کردند و قانون اساسی جدید را با ۶۲ درصد رد کردند.

در آن سوی جهان، در استرالیا سیاستمداران دست راستی از سیاست‌ها و لفاظی‌های سبک ترامپ استقبال کرده بودند. در زمان نخست وزیری "اسکات موریسون" آنان به زبانی صحبت می‌کردند که بازتاب دهنده نارضایتی رای دهندگان مسن‌تر و سفید پوست بود و کشور را از "خطرات ناشی از مهاجرت، جنایت و "باند‌های آفریقایی" که ظاهرا در ویکتوریا کارشان غارتگری بود" می‌ترساندند. با این وجود، موریسون در نوع مواجهه با شیوع کووید -۱۹ دچار اشتباهاتی شد و از نظر اقتصادی نیز موفقیت چندانی نداشت. در انتخابات اخیر محافظه کاران استرالیا بدترین شکست خود را متحمل شدند و احزاب حتی افراطی‌تر استرالیا نیز عملکرد ضعیفی داشتند. نخست وزیر جدید حزب کارگر از محبوبیت فوق العاده بالایی برخوردار است.

چرا چنین تحولاتی در حال رخ دادن هستند؟ پوپولیسم به عنوان یک جنبش اپوزیسیون رشد می‌کند. پوپولیسم نهاد‌های مستقر حاکمیت را محکوم می‌کند، به ترس‌ها و تئوری‌های توطئه علیه به زعم آنان "نخبگان حاکم شرور" دامن می‌زند و به جای برنامه‌های واقعی پاسخ‌های احساسی را وعده می‌دهد. با این وجود، زمانی که پوپولیست‌ها قدرت را در دست می‌گیرند سطحی بودن وعده‌های شان آشکار می‌شوند و رهبران شان نمی‌توانند به راحتی زمانی که در جایگاه اپوزیسیون قرار داشتند دیگران را سرزنش کرده و مسئول مشکلات بدانند.

به ایالات متحده نگاه کنید، جایی که شیوه معتدل، رفتار جدی و سیاستگذاری عملی رئیس جمهور بایدن به او دستاورد‌های بزرگ قانونگذاری بدون ایجاد واکنش گسترده انتخاباتی بخشیده است. اکنون او به عنوان یک پیرمرد سفید پوست از این وضعیت سود می‌برد. اگر باراک اوباما سیاست‌های مشابهی را اعمال می‌کرد احساس می‌کنم صحبت‌های بسیار بیش تری درباره "سوسیالیسم خطرناک اوباما" و "سیاست‌های غیرآمریکایی اوباما" می‌شنیدیم که همراه با مفاهیم نژادی بودند.

پوستر و نماد اصلی پوپولیسم همواره آرژانتین بوده است. "خوان پرون" و "اوا" همسر کاریزماتیک‌تر او یک جنبش توده‌ای قدرتمند ایجاد کردند که به نخبگان حمله کرد و وعده داد که صدای ملت باشد. در واقع، آنان در عمل اقتصاد آرژانتین را نابود کردند. آرژانتین که زمانی یکی از ثروتمندترین کشور‌های جهان در دهه ۱۹۱۰ میلادی قلمداد می‌شد تنها چند دهه بعد به وضعیت اعلام ناتوانی در پرداخت بدهی‌ها دچار شد. اکنون همه چیز برای آنان ویران شده و نشریه "اکونومیست" اشاره کرده که جنبش پوپولیستی آرژانتین "در پایین‌ترین سطح خود قرار دارد". "ادواردو دوالده" رئیس جمهور پیشین آرژانتین به "اکونومیست" گفته بود:" بدیهی است که پرونیسم مقصر اصلی وضعیت آرژانتین است. امروز ما در بدترین لحظه خود قرار داریم".

این روند‌ها دائمی نیستند. مشکلات پیچیده جهان همواره به افرادی اجازه می‌دهند که پاسخ‌هایی ساده، اغوا کننده و اشتباه ارائه کنند. با این وجود، بیایید امیدوار باشیم که در سال ۲۰۲۳ میلادی پوپولیسم به دلیل قلابی و ساختگی بودن آن به دلیل آن چه که هست فاش و آشکار شود.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: