|
به گزارش آوای نشاط، از امور مهم در ماه رمضان شب قدر است. شبى كه از هزار ماه بهتر مىباشد. رواياتى داريم مبنى بر اين كه از هزار ماه جهاد بهتر، و از سلطنت هزار ماه بهتر، و عبادت آن بهتر از عبادت هزار ماه مىباشد. و خلاصه، شب شريفى است كه روزى بندگان، اجلهاى آنان و ساير امور مردم از خوب و بد در آن مقدّر مىگردد. شبى كه قرآن در آن نازل شد.
در اين شب دعاى كسى رد نمىشود مگر دعاى عاق والدين، قطع كننده رحم نزديك، كسى كه شراب بنوشد و كسى كه دشمنى مؤمنى در دلش باشد.
در «اقبال» از «كنز المواقيت» از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه فرمودند:
موسى عرض كرد:
خداى من نزديك شدن به تو را خواهانم، فرمود: نزديكى من از آن كسى است كه شب قدر بيدار شود.
عرض كرد:
خداى من رحمت تو را مىخواهم، فرمود: رحمت من از آن كسى است كه در شب قدر به فقيرها رحم كند،
عرض كرد:
خداى من جواز عبور از صراط را خواهانم، فرمود: آن براى كسى است كه در شب قدر صدقهاى بدهد،
عرض كرد:
خداى من از درختان بهشتى مىخواهم، فرمود: اين مال كسى است كه در شب قدر سبحان اللّه بگويد،
عرض كرد:
خداى من رضايت تو را مىخواهم، فرمود: رضايت من از آن كسى است كه دو ركعت نماز در شب قدر بخواند.
و از همين كتاب از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه فرمودند:
درهاى آسمانها در شب قدر باز مىشود. بنابراين بندهاى در آن نماز نمىخواند، مگر اين كه خداوند متعال در مقابل هر سجدهاى درختى در بهشت براى او مىنويسد كه اگر سواره، صد سال در سايه آن حركت كند به انتهاى سايهاش نمىرسد، و در مقابل هر ركعت خانهاى از در و ياقوت و زبرجد و مرواريد، و در مقابل هر آيهاى تاجى از تاجهاى بهشت، و در مقابل هر «سبحان اللّه گفتن» پرندهاى از پرندگان بهشت، و در مقابل هر نشستن درجهاى از درجات بهشت، و در مقابل هر تشهدى بالا خانهاى از بالا خانههاى بهشت، و در مقابل هر سلام دادن، لباسى از لباسهاى بهشت براى او مىنويسد. و آنگاه كه سپيده صبح بدمد، خداوند از دختران پستان برآمده مأنوس، و كنيزان خوش اخلاق و خدمتكارانى جاويدان، و بهترين پرندگان، و بوهاى خوش، و نعمتهاى خوب و تحفهها و هدايا و خلعتها و كرامتها، و آنچه نفس ميل دارد و ديدگان از آن لذت مىبرد به او عنايت مىفرمايد، و شما در آن جاويد هستيد.
از بعضى از روايات بر مىآيد كه شب قدر مراتبى دارد. و شب قدرى كه در قرآن آمده است، شب قدرى است كه آخرين مراحل مشيت الهى در آن صورت گرفته و پس از آن تغيير و تبديلى انجام نمىشود. و نيز از بعضى روايات برمىآيد كه شب نيمه شعبان و نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان از شبهاى قدر بوده و شب آخر برترين آنهاست كه شب «جهنّى» ناميده مىشود. و همين شب است كه مقدرات در آن، تغيير نمىكند. و باحتمال قوى شب بيست و هفتم ماه رمضان نيز از شبهاى قدر است. و كسى كه مىخواهد احتياط كند بايد در تمام اين پنج شب اعمال شب قدر را انجام دهد. و چون اين قول از لحاظ مضمون و سند برتر از ديگر اقوال بود، بهمين جهت ساير اقوال را ذكر نكرديم.
سزاوار است كسى كه دين و نص روشن قرآن و روايات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل معصوم او عليهم السّلام را قبول دارد، تمام سعى خود را جهت آمادگى براى اعمال اين شب بكار گيرد. از كارهايى كه در طول سال مىتواند انجام دهد، دعا جهت توفيق در اين شب مىباشد و اين كه بتواند در اين شب، محبوبترين و پسنديدهترين كارها نزد خدا را انجام داده و خداوند اين شب را براى او بهتر از هزار ماه قرار داده، و اعمال اين شب را باين شكل از او قبول نموده و آن را با بالاترين درجات براى او ثبت، و تا روز ديدار او آن را بپروراند، در اين شب، نام او را در گروه مقرّبين نوشته، و شناخت، محبت، نزديكى، پناه، رضايت و خير خود همراه با عافيتش را نصيب او گردانيده، و بگونهاى از او راضى شود كه خشمى بعد از آن نبوده، و پيامبر و امام بخصوص امام زمانش عليه السّلام از او راضى شده، و او را با آنان در مجلس «صدق»، نزد سلطان مقتدر جاى داده و در بذل تمام توانايى براى فرمانبردارى و بدست آوردن رضايتش، او را موفق، و عاقبت او را نزديكى و رضايتش قرار دهد.
از كارهايى كه مىتواند بوسيله آن تمام سعى خود را در اين شب بكار گيرد، اين است كه در طول سال براى اين شب آماده شده و مقدمات عبادت را فراهم نمايد. مثلا مكان و لباس مناسب و عطر و صدقهاى را تهيه و مضامين لطيفى را براى مناجات با پروردگار و كلمات برانگيزندهاى را در خطاب آقايان و نگهبانان و حاميانش انتخاب كند. و ميهمانان مخصوصى را كه مناسب با اين شب مىباشند، و چند فقير را براى صدقه دادن در نظر بگيرد.
گمان مىكنم اگر يكى از سلاطين دنيا كسى را در روز مخصوص به ميهمانى دعوت نموده و شخص بزرگى را دنبال او بفرستد، و آنگونه كه خداوند با تو رفتار كرده است او نيز در دعوت خود با او مهربانى كرده و در مقابل حضور او در آن مجلس - كه اعيان و اشراف و پادشاهان حضور دارند - و رعايت آداب آن، به او وعده اعطاى خلعتهاى گرانبها و املاك پر ارزش و وسيع و فرمانهاى حكومت و سلطنت داده و به او بگويد هر قدر در انجام كارهاى كمى كه در اين مجلس بايد انجام دهد، دقت كند سلطان او را از عطايا و احسان خود بيشتر بهرهمند مىكند، از اشتياق حضور در اين مجلس قالب تهى كرده و براى آمادگى حضور در چنين مجلسى شريف و اين مقام والا تمام توان خود را بكار گرفته، در طول سال اين مطلب را فراموش نكرده، در تمام حالات با جديت به آن پرداخته و خود را براى چنين روز بزرگى آماده مىنمايد بگونهاى كه اهل سعى و تلاش نمىتوانند اينطور عمل كنند. و باندازهاى مواظب است و دقت مىكند كه انسان را شگفت زده مىكند. و آنگونه كه بايد و دوست در مقابل دوست انجام مىدهد ادب را رعايت مىكند.
اى عاقل چگونه اين دعوت را اجابت مىكنى؟ سلطان سلاطين، ربالارباب و حاكم آسمانها و زمين تو را به اين ميهمانى دعوت نموده و براى اين دعوت فرشتگان بزرگوار و پيامبران و رسولان و بهترين مردم را فرستاده و با جانشينان معصومش آن را تأكيد كرده است. و آنگاه تو را با فرشتگان دعوت كننده بزرگ داشته است، هر شبى با دعوتهايى مخصوص و لطفها و كرامتهايى عالى. در مقابل اخلاص يك شب تو نعمتهاى جاويدى به تو وعده داده است كه نه چشمى مانند آن ديده و نه گوشى شنيده و نه در دل انسانى خطور كرده است. نور، زيبايى، سرور، سلطنت، دارايى، و شادمانيى را به تو وعده داده كه عقل تو حتى از تصور گوشهاى از آن عاجز، و انديشهات در آن سرگردان است. نزديكى، پناه و شادمانى ديدار خود را به تو وعده داده است كه عقل انسانها و فهم علما و انديشه حكما از درك آن ناتوان است.
برادرم آيا بخاطر آمادگى براى اين مجلس، باندازهاى كه شايسته است تلاش نموده و از رستگاران خواهى شد يا با غفلت خود اين فرصت را از دست داده و از جمله ورشكستگان خواهى بود؟ يقين داشته باش اگر از اين كرامت غفلت كرده و با كوتاهى خود آن را از بين ببرى و در روز قيامت آنچه را كه ديگران با سعى كامل به آن رسيدهاند ببينى، به حسرتى دچار مىشوى كه آتش جهنم و عذاب دردناك در مقابل آن كوچك است. و بهمين جهت در آن روز با ورشكستگان پشيمان صدا مىزنى:
«افسوس كه جانب خدا را رعايت ننموده و در حق خود ظلم و تفريط نمودم و وعدههاى خدا را مسخره كردم.»[۱]
در حالى كه پشيمانى سودى نداشته و درهاى توبه و جبران بسته و آثار اعمال و نتايج آن آشكار شده است.
بنابراين قبل از اين كه بخاطر كوتاهى و از بين بردن فرصتها ملامت شوى خود را سرزنش كن. و قبل از اين كه به تو بگويند: چرا كرامت پروردگار جهانيان را كوچك شمردى؟ خود، اين مطلب را در نظر بگير. و خود و سرمايهات را حسابرسى كن، قبل از اين كه به حساب تو رسيدگى شده و بجاى كرامت و سلطنت، به خوارى و پستى برسى.
سرمايهاى كه اگر باقى مىماند به بالاترين سودهاى تجارت در روزهاى سختى و نياز مىرسيدى. سزاوار است وقتى كه شب قدر نزديك مىشود شوق او به رسيدن به كرامتهايى كه در اين شب براى او مهيا شده است افزون گرديده، كرامت مقام بالا و مجلس حضور پروردگار جهانيان و تقديس خداوند آسمانها و زمين، و اعمالى را كه با حال و اخلاص و حضور و رقّت و صفاى او و رضايت مولايش مناسبتر است، براى شبش انتخاب كرده و در اين مورد از خداى متعال كمك گرفته و از خلفاى او - درود خدا بر آنان - يارى بجويد.
اگر فهميد چه عملى مناسبتر است كه به همان عمل مىكند. و اگر ترديد پيدا كرد، بايد استخاره كند. بعد از تعيين وقت ذكر، وقت مناسبى را كه در آن خوابآلود يا سير يا گرسنه نبوده و موانع ديگرى نيز نداشته باشد، بايد براى تفكر معين كند. نيز بايد تمام سعى خود را بكار گيرد كه در شبش چيزى، حتى امور مباح، او را از ياد خدا باز نداشته و در نمازها و مناجاتش به غير آن حتى مستحبات فكر نكند.
زيرا كسى كه مثلا در نماز به ساختن مسجد و آب كشيدن آن يا صدقه دادن فكر كند غافل است. حتى در حال ايستادن نماز در ياد اجزاى آن بودن غفلت است. و بايد در هنگام عمل فقط سعى كند كه قلب او از حقيقت كارهايى كه انجام مىدهد و ذكرهايى كه مىگويد غافل نباشد.
و براى اين كه براحتى به اين مطلب برسد، مىتواند قبل از انجام عمل مختصرى درباره آن فكر كند و آنگاه عمل را انجام دهد. و اگر هنگام قرائت و ذكر از آن غافل شد بايد آن را تكرار كند. مثلا وقتى مىخواهد رو به قبله بايستد، مىتواند اجمالا درباره معناى رو به قلبه نمودن بينديشد. و هنگامى كه مىخواهد بايستد ابتدا درباره حقيقت آن كه همان ايستادن براى اداى حق بندگى است انديشيده و فكر كند كه ايستادن بر روى دو پا اشاره به ترس و اميد بخاطر پذيرفته شدن عبادت يا عدم آن است. و بهمين ترتيب...، حتى قرائت و ذكرهاى نماز. مثلا قبل از گفتن«بسم اللّه الرحمن الرحيم»معناى آن را اجمالا در نظر آورده و آنگاه آن را بگويد. و اگر در اثناى قرائت آيهاى غفلتى براى او پيش آمد بايد آن آيه را تكرار كند.
بر چنين عمل كنندهاى لازم است در اول شب خيلى به نگهبان آن شب كه از معصومين عليهم السّلام است، توسل جسته و او را شفيع خود قرار دهد. و در اين هنگام توفيق در اعمال و احوال را كه به آن احتياج دارد ذكر نموده و تلاش كند با الفاظى كه براى درخواست ترحم و شفاعت مىگويد، رحمت و رقت را جلب كرده و مهربانى و كرامت را برانگيخته و ابرهاى جود و كرم و بخشش را بباراند. و با دست آنان عقل و نفس و قلب و صفات و اعمال و تمام وجودش را به مولايش تفويض و واگذار نموده، و در طول شب نيز مواظب باشد كارى مخالف با تفويض، انجام ندهد، و اگر بتواند حتى تفويض خود را نيز واگذار كند، قطعا رستگار شده است.
ولى خيلى اتفاق مىافتد كه انسان مراقب نبودن و بىمبالاتى را با تفويض اشتباه كرده، آن پليد او را فريب داده و با نادانى او را هلاك مىكند. بنابراين تا زمانى كه با علوم الهى بخوبى نفهميده كه به تفويض رسيده است، نبايد مطمئن شود و براى اطمينان بايد ببيند كه حال و مرادش در آنچه كه تفويض نموده با يكديگر موافق هستند يا نه. زيرا يكى از علامات صحت تفويض قبول آن، و يكى از علامات قبول نيز اين است كه خداوند متعال، امورى را كه بنده به او تفويض نموده است، بخوبى و بالاتر از آرزوى بنده سرپرستى كند.
از كارهايى كه باعث برانگيختن رقت و بوجود آمدن گريه و ترسى كه از جهت بزرگى خداست مىشود، مىتوان از بستن دست به گردن، پوشيدن لباس مويين، ريختن خاك بر سر، به خاك افتادن، گذاشتن صورت بر خاك گذاشت، سر بر ديوار، راه رفتن و ايستادن، فرياد زدن و ساكت شدن، در خاك غلت خوردن، و خود را در روز قيامت فرض كردن و آنگاه با آنچه درباره ملامت مجرمين وارد شده است، خود را ملامت كردن، نام برد. و سپس به سمت راست خود نگاه كرده و درباره وضع و حال «اصحاب يمين» [۲] و شكل و لباس آنها فكر كند، آنگاه به سمت چپ نگاه كرده و خود را يكى از «اصحاب شمال» [۳] فرض نموده و روى سياه، چشم كبود، دستان بسته آنها، همنشينى آنان با شياطين، پوشيدن لباسهاى مسى گداخته و لباسهاى آتشين و حضور تمامى فرشتگان عذاب را در حالى كه منتظر فرمان پروردگارشان هستند در نظر آورد. آنگاه از صدور اين خطاب: «او را بگيريد، در غل و زنجير كشيده آنگاه به دوزخ افكنيد. آنگاه با زنجيرى كه طولش هفتاد ذراع است در كشيد.»[۴] حذر كند.
سپس صدا بزند: «اى مهربانترين مهربانان اى ياور كسانى كه يارى مىخواهند رحمت گستردهات كجاست؟ كجاست عطاياى فراوانت؟ كجاست فضل بزرگت؟ كجاست منت زيادت؟ كرم تو كجاست؟ اى كريم آنگاه گريه كرده و بردبارى و كرم بزرگ و فضل و احسان قديم و عفو و آمرزش عمومى او را در خاطر آورد. اگر در اين حال شيطان پليد سراغ او آمده و بخواهد او را از رحمت پروردگارش مأيوس گردانيده و به او بگويد: تو با اين گناهان و عيوب اهل رحمت خدا و نگاه لطف او نيستى، زيرا فرموده است: «رحمت خود را براى متقين نوشتهام.»[۵] و تو با تقوا نيستى، نبايد سخن او را قبول كند. حتى جواب او را نگفته و در جواب او با خداى خود مناجات نموده و بيشتر اظهار اميدوارى نموده و بگويد: از كرم تو دور است كه از مانند من كه محتاج عفو و كرم تو بوده و با اوليائت به درگاهت توسل جستهام روى گردانده و بر چشم گريان و قلب خاشع و بدن خوار و متواضع من ترحم ننمايى».
آنگاه اميدوارى خود را بيشتر و آرزوهاى خود را گسترده كرده و هر مقام عاليى را كه در شناخت و محبت، نزديكى و منزلت، و عمل و تقوى، تصور مىشود، خواسته و بسيار بگويد:
«اى كسى كه هر چه بخواهد انجام مىدهد ولى ديگران نمىتوانند اين كار را انجام دهند اى كسى كه هيچكدام از عطاياى بزرگ و كرامتهاى بزرگ و زيبا در نظر او بزرگ نيست اى كسى كه احسان، چيزى از او كم نكرده و محروم نمودن چيزى بر دارايى او اضافه نمىكند».
آنگاه براى تأكيد اين سخنان بگويد:
«خداى من اگر من سزاوار چيزهايى كه از تو درخواست نمودم نيستم كرم تو شايسته آن و بيش از آن است. خداى من شناختى كه به من بخشيدى حكم مىكند كه چيزهاى بزرگ از تو بخواهم، زيرا آنچه كه به اوليايت بخشيدى، بخاطر شايستگى آنان نبود، مگر اين كه از فضلت اين شايستگى را به آنان بخشيدى، زيرا خير جز از جانب تو نيست. بنابراين، آن شايستگى را كه از فضلت به آنان عنايت فرمودى به من نيز عطا فرما، تا شايسته اجابت آنچه از تو خواستم کردم. خداى من غير از من كسانى را براى عذاب كردن مىيابى، از قبيل دشمنان اوليايت و ستيزهگران با حضرت جلالت. ولى من كسى را غير از تو نمىيابم كه به من اعطا نمايد. آيا با اين وجود باز هم از كرم تو بىبهره مىمانم تو به عذاب و منع من از رحمت خود احتياجى ندارى ولى من نيازمند عفو و كرم تو مىباشم.
خداى من تو كسى هستى كه از عملت سؤال نمىشوى، و در قلمرو تو كسى با تو نزاع نكرده، و كسى به كار تو اعتراض نمىكند. تو تواناى بخشندهاى كه توانايى تو حد، و بخشش تو پايانى ندارد. پس من را با قدرتت شايسته گردان و با بخششت بر من ببخش، اى بخشندهترين بخشندگان خداى من دشمن تو و دشمن من آمده است تا مرا از دعاى تو محروم نموده و از رحمت گستردهات محروم نمايد. ولى با فضل تو به سخنان او پشت كرده و با دستورات او مخالفت كردم. پس مرا در مقابل او با صادق گردانيدن اميد و آرزويم به خودت، يارى فرما. خداى من با شناخت كمى كه نسبت به مقدار بخشش و كرم و غنا و قدرت تو دارم، يقين ندارم كه كسى از بندگانت را از عفو و فضل خود محروم نمايى حتى كفار را، مگر دشمنان اوليايت كه آنان را مورد ظلم و اذيت قرار دادند. و عقيده من درباره عذاب كفارى كه چنين نباشند، فقط بخاطر تعبد به آنچه در كتاب تو آمده و فرمايش پيامبرت مىباشد كه به كفار وعده مجازات دادى و عقل من - همان چيزى كه با اعطاى آن، بر من منت گذاشتى - لازم نمىبيند كه ذرهاى آنان را عذاب كرده و به وعدههايت در مورد عذاب آنان عمل نمايى. و بحكم عقل، وفا نكردن به وعده عذاب را، نقصى در صفات پاكت نمىدانم و در مورد هيچ چيز از عذابت يقين ندارم، مگر اين كه از باب تعبد باشد. خداى من اين گونه درباره كفار و منكرين مىانديشم، پس عقيده من درباره كسى كه به تو ايمان آورده چه خواهد بود؟ كسى كه دوست دارد از تو فرمانبردارى نموده، آرزوى فضل تو را داشته، خواستار نزديكى به تو، و از كرم تو اميدوار مطالب مهم و بزرگ است، گرچه گناهكار بوده و از دستورات تو سرپيچى كرده باشد.
خداى من از بنده گناه و از آقا گذشت و كرم است، بخصوص اگر خيلى با گذشت باشد. خداى من اين حكم عقلى كه عرض كردم در اوقات معمولى است ولى اين اوقات خاص كه آن را براى كرم خود ايجاد، با آن بر بندگانت منت گذاشته، بندگان گناهكارت را به گذشت و آمرزش خود، و درخواست كنندگان را به اجابت و عطا فرا خوانده و درهاى كرم و بخشش خود را در آن گشوده، عقلهاى ما بجز عقل و كرم و تبديل گناهان به خوبيها و اجابت دعاها و اعطاى درخواستها و كرامتهاى بزرگ، متوقع چيز ديگرى نيست. و اين گمان ما به تو و كرم تو مىباشد، و خود بهتر مىدانى كه پيامبرت براى ما بيان نموده است كه با كسى كه به تو خوش گمان باشد چه رفتارى دارى.»
۱- نمازى در شب قدر وارد شده كه در آن يك بار حمد و هفت بار«قل هو اللّه احد»خوانده مىشود و بعد از پايان نماز هفتاد بار ذكر«استغفر اللّه و اتوب إليه»
گفته مىشود و سپس حوائج از خدا خواسته مىشود.
۲- صد ركعت نماز و خواندن دعاهايى كه در بين آن وارد شده از مهمترين امور مهم است. زيرا مضامين آن برآمده از سينه امامان دين مىباشد كه عالمان به خداوند هستند. در اين ادعيه علوم گرانبهايى است كه بجز پيامبران و جانشينان آنان كسى از آن آگاه نيست. دانشهايى از قبيل علم به خدا و صفات جمال و جلال و نامهاى نيك و مراتب فضل و حكمت عدل و مقتضاى كار و ادب مناجات با خداوند متعال.
لازم است در خلال خواندن اين ادعيه زنده دل بوده و با توجه آن را بخواند. و اگر بتواند از آنچه مىگويد، تأثير پذيرفته و اين مطلب را نيز در دعايش بخواهد، بايد به او تبريك گفت. زيرا اگر اين ادعيه ثواب و پاداشى از جانب خدا نداشته و فقط مضامين آن در انسان مؤثر باشد، عاقل بايد روح و جان خود را براى بدست آوردن آن فدا كند. چه رسد به اين كه خداوند براى هر حكم و حتى هر حرفى از آن جواب و نورى آماده نموده است كه جهانيان نمىتوانند قيمتى بر آن بگذارند.
همچنين بايد درباره معنى كلماتى كه مىگويد تأمل نموده و آن را درك كند. و اگر اين مقدار نيز نمىتواند بهتر است بجاى خواندن اين دعاها بر مصيبت خود و مجازات خدا بخاطر آن، گريه كرده و بگويد:
«انا للّه و انا إليه راجعون، چه مصيبت و چه مجازات بزرگى» درباره اهل آخرت، در حديث قدسى آمده است:
«دعاى آنان در نزد خداوند بالا رفته و كلام آنان را مىشنود. فرشتگان بواسطه آنان خوشحال مىگردند... پروردگار باندازهاى دوست دارد دعاى آنان را بشنود كه مادرى فرزند را».
بنابراين اى فقير در مورد دعايى كه بدون حضور قلب مىخوانى، انصاف بده. آيا دوست دارى، در حالى كه خدا مىبيند كه زبانت او را خوانده و دلت با دنيا سخن مىگويد، دعايت به خداوند برسد دنيايى كه درباره آن آمده است كه دشمن خدا و دوستان اوست و مىخواهد با شكوفههاى اين دنياى فانى، تو را از خداوند دور نمايد. آيا عاقل مىتواند مصيبتى بزرگتر از اين را تصور كند.
۳- خواندن دعاى گشودن قرآن و قرآن را روى سر گذاشتن، باين نيت كه عقل و انديشه او با اين عمل تقويت شده و با دانشهاى قرآن كامل شود و نور عقل با نور قرآن ضميمه گردد. و ساير نيتهايى كه مناسب با اين عمل است.
۴- زيارت امام حسين عليه السّلام با بعضى از زيارتهايى كه وارد شده است.
۵- خواندن سوره روم، عنكبوت و دخان در شب بيست و سوم.
۶- خواندن دعاهايى كه در اين شبها وارد شده است، بخصوص دعايى كه سيد از بعضى از كتابهاى كهن نقل نموده و اول آن چنين است:«اللهم ان كان الشك في ان ليلة القدر فيها او فيما تقدمها واقع فانه فيك و في وحدانيتك و تزكيتك الاعمال زائل، خداوندا اگر در اين كه شب قدر، امشب يا شبهاى پيش از آن است، شكى هست، ولى در مورد يكتايى تو و اين كه اعمال را پاكيزه مىنمايى، شكى نيست.» و اگر توانست معنى از بين رفتن شك در خدا و يكتايى او را بفهمد، همين پاداش براى عبادت آن شب براى او كافى خواهد بود.
۷-دعاى كوچكى كه سيد از امام سجاد عليه السّلام روايت نموده و اول آن«يا باطنا في ظهوره»
مىباشد. دعايى كه در يكتا دانستن خداوند كامل مىباشد. و اگر وجود ائمه عليهم السّلام هيچ نفعى نداشت، مگر همين كه با اين گونه دعاها پرده از يكتايى خدا برداشته، و ما را از اين مطالب آگاه نمودند، لازم بود مؤمن تمام وجودش را فداى اين عمل آنان نمايد. و حتى فدا كردن تمام وجود خود را ناچيز شمرده و خود را ناتوان از اداى شكر نعمتهاى آنان ببيند.
۸- ساعتى از شب را مخصوص مراقبت قرار داده، و در آن ساعت علم پروردگارش را به بدحالى او و قدرتش را بر نجات دادن او، و فضل و بخشش و كرم او را در نظر گرفته و سپس با اميدوارى، بر در بخشش و كرم او چشم دوخته و در انتظار رحمت و بخشش او باشد.
اگر مراقب به آنچه گفتيم عمل كرد كه خوشا بحالش، و اگر عمل نكرد مبادا شيطان او را وسوسه كرده و بگويد: تو آنگونه كه شايسته توست عمل را انجام نمىدهى، بنابراين، اين كار اندك نيز فايدهاى نداشته و نبودش بهتر از وجودش مىباشد. زيرا اگر به اين نداى شيطان گوش دهد او را از ساير اعمال نيز باز داشته و او را با غفلت هلاك مىنمايد. ولى اگر همان عمل را كه قصد دارد، انجام بدهد گرچه عمل كمى نيز باشد، ممكن است نور اين عمل كم، نور ديگرى را براى عمل بوجود آورده و او را موفق به انجام عمل ديگرى گردانده و آنگاه در تمام اعمال موفق باشد.
خلاصه شيطان هيچ قصدى ندارد، مگر اين كه انسان را از خدمت نمودن و عبادت مولايش باز دارد بنا بر اين اگر از او فرمانبردارى نمايد در دل او تاريكيى بوجود مىآيد كه سبب قطع يارى او گرديده و موجب مىشود تا عبادت ديگرى را نيز ترك كند تا جايى كه يارى خداوند كاملا قطع شده و به هلاكت جاويد دچار شود. مگر اين كه عنايت خدا شامل حالش شده و از فرمانبردارى شيطان دست بردارد، دلش با مخالفت با او روشن شده و آنگاه به توفيق كاملى برسد.
سالك نبايد هيچ عمل خيرى را گرچه بسيار كوچك باشد، كم شمرده و بخاطر كم بودن آن را ترك نمايد كه زيان خواهد ديد. و هيچ عمل خيرى را نيز نبايد بزرگ ببيند، چون گرفتار عجب مىگردد. نيز اگر نمىتواند آن را انجام بدهد بمقدارى كه مىتواند آن را انجام داده و بعد از انجام، آن را در مقابل خدا كوچك ببيند. زيرا بنده هر عملى را كه انجام بدهد و آن را كوچك بداند، خداوند آن را بزرگ دانسته و شايد همين مطلب باعث شود كه خداوند متعال آن را قبول كند. و هنگامى كه عملى قبول شد كمى آن اهميتى نخواهد داشت. چون اگر خداوند عملى را از بندهاش قبول نمايد، گرچه كم باشد، پاداش زيادى به او خواهد داد. و اگر آن را قبول نكند، فايدهاى براى او نخواهد داشت، گرچه زياد باشد. زيرا خداوند عمل كم آدم را قبول و اعمال زياد ابليس را رد نمود.
بنابراين بنده نبايد هيچ عملى را بزرگ ببيند. گرچه عبادت جن و انس باشد. زيرا اين عجب است و عجب انسان به عملش، ثواب آن را از بين مىبرد. بلكه نور آن را به تاريكى تبديل مىكند. و نيز نبايد عمل كم را كوچك بداند، زيرا ممكن است قبول شده و تبديل به عمل بزرگى شود.
آنچه درباره دقت در مراتب اخلاص و صدق در آن گفتيم فقط در مورد عمل خود انسان است تا از خود قانع نشود مگر به خالص صادقانه و غير خالص را مانند معدوم بداند بلكه آن را گناه بشمار آورده ولى نبايد اين گونه اعمال را از ديگران، مانند معدوم يا گناه بحساب آورد. زيرا اگر اعمال ديگران را بخواهد اين گونه بداند، نه تنها فايدهاى نداشته بلكه باعث ترك عمل و بستن در صلاح و خير مىگردد.
بنابراين نبايد با اين ملاك با ديگران برخورد كند. بلكه بايد با بندگان خدا به ملاك ظاهر عملشان، و حتى بالاتر، با ترازوى فضل خداوند، برخورد نموده، و گمان كند كه اعمال ناقص و مخلوط مردم بهتر بوده و مورد قبول خداوند است. و اميدوار باشد كه از فضل خدا و قبول او محروم نمىشوند، گرچه اعمال آنها ناقص و ناخالص باشد. و بعيد نشمرد كه خداوند دعاى بندگانش را فقط بخاطر شكل دعا قبول كند.
- گرچه اين دعا جز جنبانيدن زبان چيزى نباشد - و با عفو عالى خود با آنان معامله كند. و مبادا انسان كسى را از رحمت خدا مأيوس نموده يا باعث شود اعمال را بجا نياورد، گرچه عمل او مخلوط با تيرگى باشد.
شايد اگر همين شكل عمل ترك نشود گاهى اوقات با بعضى از عنايات الهى همراه باشد و باعث ايجاد روح و حقيقتى در آن عمل شود و در روشن شدن قلب مؤثر باشد، بگونهاى كه بكلى عمل او عوض شود و بيشتر يا همه اعمال او با حضور قلب بوده و آنگاه همراه با رستگاران، رستگار گردد. و خلاصه اگر فردى لوطى در مستى بگويد: «يا اللّه» گمان نمىكنم خداوند او را رد نموده و او را اجابت نكند.
منبع: المراقبات ترجمه ابراهيم محدث بندرريگى صفحه ۲۷۷ تا ۲۸۰
از مهمترين دعاها در ماه رمضان، دعاى زياد براى توفيق عبادت شب قدر و شب فطر، از اول ماه تا رسيدن اين دو شب است. اگر در دعاى خود راست بگويد، كريم متعال دعاى او را رد ننموده و به اين خير بزرگ مىرسد. خيرى كه در قرآن كريم آمده و سزاوار است مؤمن جهت اطمينان از رسيدن به آن، يك سال شب زندهدارى نموده و به عبادت مشغول باشد، و چرا چنين نكند در حالى كه در قرآن تصريح شده است كه آن بهتر از هزار ماه است و هزار ماه بيش از هشتاد سال مىباشد. پس كسى كه عمل يك سال را بجا آورد و به پاداش هشتاد سال برسد از برندگان خوشبخت مىباشد، چه رسد به اين كه با دعاى توفيق عبادت شب قدر در كمتر از يك ماه به اين پاداش دست يابد.
كسى كه همتى باين مقدار كم نيز براى درك شب قدر در خود نبيند، ايمان او مريض است، كه بايد آن را معالجه نمايد. شب عيد فطر و روز آن نيز همين قدر اهميت دارد. از امام سجاد عليه السّلام روايت شده است كه مىفرمودند: «اين شب كمتر از آن شب - يعنى شب قدر - نيست.» و افراد بلند نظر همتشان اين بود كه در اين شب فرشتگان و مقدراتى را كه از آسمان به زمين فرود مىآيد ببينند. بنابراين چرا ما براى توفيق عبادت اين شب همت ننماييم، گرچه بخوبى نمىدانيم كدام شب است.
در روايتى، صد بار خواندن سوره دخان، تا شب بيست و سوم، براى شناخت اين شب، آمده است، و در روايت ديگر آمده است كه بجاى آن مىتوان هزار بار سوره قدر را خواند. در اقبال روايتى آمده است كه گرچه صحت آن ثابت نشده ولى بخاطر اهميت زياد آن و باميد صحت و ثبوت آن در واقع، سزاوار است به آن عمل شود. و آن روايتى است از ابن عباس كه مىگويد: به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردم:
«رسول خدا درود و سلام خدا بر تو. خوشا بحال كسى كه شب قدر را ببيند، فرمودند: ابن عباس آيا نمازى به تو ياد ندهم كه در صورت بجا آوردن آن در هر شب، بيست بار و بيشتر، شب قدر را ببينى. عرض كردم: بفرماييد - درود خدا بر تو. فرمود: يك نماز چهار ركعتى بعد از نماز مغرب و قبل از نماز «وتر» بجا مىآورى، در هر ركعت يك بار فاتحة الكتاب و سه بار سوره جحد و سه بار سوره توحيد مىخوانى، و بعد از سلام سيزده بار «استغفر اللّه» مىگويى. بحق كسى كه من را به پيامبرى برانگيخت، كسى كه اين نماز را بجا آورد و در آخر آن سيزده بار تسبيح بگويد و از خدا آمرزش بخواهد، شب قدر را خواهد ديد. و روز قيامت شفاعت او در مورد هفتصد هزار نفر از امتم قبول مىشود. و خداوند او و پدر و مادرش را مىآمرزد. اگر خدا بخواهد».
منظور از بيست بار ديدن شب قدر و بيشتر در اين روايت بروشنى معلوم نيست و ممكن است منظور اين باشد كه پاداش او بهتر از لذت بيست بار ديدن شب قدر است، مانند اين روايت كه: ثواب يك تسبيح بهتر از ملك سليمان است. كه چنين چيزى هم بعيد نيست. ولى اين كه بگوييم مراد اين است كه ثواب اين نماز بالاتر از ثواب شب قدر و بيش از بيست برابر ثواب عبادت شب قدر مىباشد، بعيد است، چنانچه صاحب كتابى كه سيد قدّس سرّه اين روايت را از آن نقل كرده اينطور فهميده است.
چنانچه قبلا اشاره كرديم، ديدن شب قدر بمعنى كشف وقايعى است كه در اين شب اتفاق مىافتد. يعنى فرود آمدن مطالب مهم بر زمين، همانگونه كه براى امام عصر عليه السّلام در اين شب آشكار مىگردد.
توضيح مطلب اين كه: خداوند متعال بين عالم ارواح و عالم اجسام عالمى بنام عالم مثال و برزخ دارد. عالمى كه بين اين دو عالم است. نه مانند عالم اجسام تنگ و تاريك و نه مانند عالم ارواح وسيع و روشن است. زيرا عالم ارواح عارى از كدورت ماده و تنگى شكل و اندازه بوده و عالم اجسام در بنده ماده و شكل است و عالم مثال عارى از ماده ولى در بند صورت و اندازه است كه خود مشتمل بر عالمهاى زيادى است. و هر موجودى در عالم اجسام، شكلهاى مختلفى غير از شكلى كه در عالم اجسام دارد در عالمهاى مثال دارا مىباشد. و هر موجودى در اين عالم بعد از پيدايش در دو عالم اول، بگونهاى كه مناسب با آن دو عالم است، بوجود مىآيد. بلكه منشأ هر موجودى در عالم مثال از گنجينههاى خداوند است كه در اين آيه به آن اشاره شده است:
«چيزى نيست مگر اين كه گنجينههاى او نزد ماست.» [۶].
و هر جسم يا حسيّى در اين عالم از عالم مثال و توسط فرشتگان خداوند بهره مىگيرد.
روايات دال بر اين است كه مقدار ارزاق موجودات اين عالم و اجلهاى آنان، در شب قدر بر زمين نازل مىشود. و اين مطلب براى خليفه خداوند در اين شب آشكار مىگردد و هويدا شدن نزول اين مطلب مهم، توسط فرشتگان براى او، ديدن شب قدر ناميده مىشود. و لذت اين آشكار شدن و ديدن نزول اين مطلب مهم و فرود آمدن فرشتگان را فقط اهل آن درك مىكنند و شايد ملكوت آسمانها و زمين كه إبراهيم خليل آن را ديد از همين قبيل باشد.
هر انسانى نصيب كاملى از اين عالمها دارد كه مخصوص به خود اوست، ولى بيشتر مردم از عالمهاى مثالى خود غافل بوده و از غفلت خود نيز غافل هستند، و همينطور نسبت به عالمهاى روحانى خود، مگر كسانى كه خداوند با اعطاى معرفت نفس به آنان بر آنان منت گذاشته است. معرفت عالم مثال از راه معرفت نفس مىباشد. زيرا روح حقيقت نفس است. بنابراين كسى كه حجاب ماده از روى روح و نفسش برداشته شود و نفس خود را در عالم مثال مجرد از آن ببيند، مىتواند براحتى، به حقيقت روح خود كه مجرد از شكل است، نيز منتقل شود. و اين شناخت همان است كه در اين فرمايش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده است:
«كسى كه خود را شناخت، پروردگار خود را شناخته است.»
و وجه ارتباط شناخت نفس با معرفت پروردگار را نمىداند مگر كسى كه به اين شناخت رسيده باشد. براى برطرف كردن انكار و استبعاد درك شب قدر براى عاملين عابد، و ايجاد شوق براى رسيدن به آن همين مقدار بيان كافى است.
۱. الزمر. ۵۶.
۲. كسانى كه روز قيامت نامه عملشان را به دست راست آنها مىدهند.
۳. كسانى كه در روز قيامت نامه عملشان را به دست چپ آنها مىدهند.
۴. خُذُوهُ فَغُلُّوهُ. ثُمَّ الجَحِيمَ صَلُّوهُ. ثُمَّ فِي سِلسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِرَاعا فَاسْلُكُوه سورۀ حاقه. آیات ۳۰ تا ۳۳
۵. فَسَأكْتُبُها لِلّذِينَ يَتَّقُون. الأعراف: ۱۵۶.
۶. حجر. آيه ۲۱
انتهای پیام/