کد خبر: ۱۳۰۰۳
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۷ - ۱۹:۰۵
وزارت خارجه به خاطر مطالبات رهبری و مردم وکیل گرفت و تشکیل پرونده داد (من این را از معاون حقوقی شنیدم، مطمئن نیستم) که این موضوع مصادف شد با حمله به سفارت سعودی در ایران که منجر به قطع رابطه شد. از این جا به‌بعد که می‌گویم نظر بنده است شما می‌توانید در مطلب نیاورید، اما به‌نظر خیلی هم از وقوع چنین اتفاقی ناخرسند نشدند، چون با قطع ارتباط پرونده بسته شد و بنا شد تا ادامه‌ی آن به دوباره از سرگیری روابط موکول شود. حمله به سفارت عربستان بهانه‌ای شد تا پیگیری‌ها متوقف شود.

به گزارش آوای نشاط، دوم مهرماه، سومین سالگرد فاجعه‌ی منا بود. سه سال پیش وقتی خبر رسید که حاجیان در عید قربان، گاهِ انجام مناسک رمی جمرات، دچار این فاجعه شدند فکرش را هم نمی‌کردیم که چند ساعت بعد آمار شهدا این‌قدر زیاد باشد. هفت هزار زائر.

نبود مدیریت بحرانِ صحیح، منجر به تجمع حجاج در آن هوای گرم و خفگی‌شان شده‌بود. این میان اما اخبار مشکوکی از یک دیپلمات به گوش می‌رسید. غضنفر اصل رکن‌آبادی، دیپلمات ارشد وزارت امورخارجه‌ که از ۱۳۸۹ تا اردیبهشت ۱۳۹۳ سفیر ایران در لبنان بوده‌است، برخی از رسانه‌ها خبر از احتمال کشته‌شدن وی در این حادثه را دادند، چندین ماه از سرنوشتش اطلاع قطعی در دست نبود. اما روزنامه الجمهوریه چاپ لبنان اخباری مبنی بر پیدا شدن او داده‌بود.

 این روزنامه اعلام کرده‌بود غضنفر رکن‌آبادی سفیر سابق ایران در لبنان از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار است. بنا بر این اعلام، رکن‌آبادی در جریان حادثه منا بر اثر ازدحام جمعیت زخمی شده بوده‌است و برای درمان در یکی از بیمارستان‌های عربستان سعودی بستری شده، اما پس از چند ماه مشخص‌شد، جزء جانباختگان فاجعه‌ی منا محسوب می‌شود. ولی آیا چنین بوده یا احتمال ربوده شدن او در خاک عربستان هم وجود داشته؟

سرانجام پس از دو ماه در تاریخ ۴ آذر ۱۳۹۴ پیکر وی، درحالی‌که خالی از اعضای داخلی مانند مغز، قلب و سایراعضاء بود، بر اساس آزمایش  DNAشناسایی شد.

گفتگو درباره‌ی نحوه‌ی شهادت پدر قطعا کار آسانی نیست به بهانه‌ی سومین سالگرد این واقعه که از آن به عنوان مرگ‌بارترین رویداد تاریخ حج یاد می‌شود، دو تن از خانواده‌های این شهدا یعنی «زهرا اصل رکن‌آبادی»، فرزند «شهید غضنفر اصل رکن‌آبادی» و «منصوره اخوان»، فرزند «شهید محمدصادق اخوان» (رئیس سابق سازمان تبلیغات اسلامی تهران) را دعوت کردیم تا با آن‌ها، به گفتگو بنشینیم.

 

  • چند سال است که از این ماجرا گذشته است، آیا دولت همچنان پیگیر این ماجرا است؟

اخوان: اگر به‌صورت قمری هم که حساب کنیم چیزی در حدود سه سال گذشته‌است و چند بخش درگیر این قضیه است. یک بخش خود سازمان حج می‌باشد که اگر بخواهم در مورد عملکرد هرکدام جداگانه بپردازم، بعثه و سازمان حج بلافاصله بعد از اتفاق افتادن ماجرا مسئولیتشان آغاز شد‌. به این صورت که باید بعد از شناسایی پیکرها آن‌ها را به تهران انتقال می‌دادند و بعد از آن، همه‌ی اسناد در دست بعثه و سازمان حج بود. تا آن‌جا که حداقل خود بنده شاهد بودم، علی‌رغم این‌که خانواده‌ها را تشویق می‌کردند تا پیکرها همان‌جا بماند، خود تمایل به بازگشت پیکرها نداشتند. چون بسیار فرآیند سختی بود. برخلاف ترغیب‌هایی که سازمان حج می‌کرد، مجبور به بازگشت پیکرها شدند. بعد از بازگشت پیکرها، مسئولیت سازمان حج به پایان رسید. البته نه این‌که کارش واقعاً به اتمام برسد، خودش پرونده را بست.

 

  • در مورد بازگشت پیکرها که گفتید، ربطی به آن سخنرانی حضرت آقا هم دارد؟

اخوان: بله، در ادامه عرض خواهم کرد و نقش فشار اجتماعی هم توضیح خواهم داد. حتی خود آقای قاضی عسگر مصاحبه‌ای انجام داد و اعلام کرد پرونده بسته شده‌است. همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم خودشان به‌دلیل سختی انتقال پیکرها راغب بودند پیکرها همان‌جا بمانند. اما چه‌شد که برگشتند؟ یکی از اصلی‌ترین دلایلش مطالبات خود رهبری بود. البته ایشان مطالبات دیگری هم داشتند که همچنان پیگیری نشده‌است. نکته‌ی بعدی فشار اجتماعی مردم و خانواده‌های ایشان بود. در این بین چند تن از خانواده‌ها پیگیری نکردند و با امضای یک رضایت‌نامه پیکر عزیزانشان آن‌جا ماند.

رکن‌آبادی: حدود چهل نفر با رضایت‌نامه خانواده‌ی‌شان آن‌جا دفن شدند. بعضی‌ها DNAهایشان هم جا‌به‌جا شده بود. حتی در بین آن پیکرهایی هم که به ایران بازگردانده شد، مواردی بود که پیکر متعلق به خود همان افراد نبود؛ خانواده‌هایشان پیش از دفن متوجه شدند.

اخوان: هفت نفر پیدا نشدند. عکس پیکر آن ها را دیدند ولی مکان دفنشان مشخص نشد. جایی را مشخص نکردند.

  • از آن چهل‌نفر خانواده که رضایت دادند آن‌جا دفن شوند، به خاطر شرایط مجبور به چنین تصمیمی شدند؟

اخوان: فرض کنید به خانواده‌ی ما یک عکسی را نشان دادند که آن فرد کاملاً ابروهای جدایی داشت در حالی که پدر من ابروهایش به‌هم پیوسته بود، یا ایشان موی سر نداشت در حالی که پدر من مو داشت.

از روی بزرگ شده‌ی عکس 4*3 پاسپورت شناسایی می‌کردند. در نهایت برادرم آخرین عکسی‌که پدرم در دوران حیاتش انداخته‌بود را به سازمان حج داد. سازمان حج که نمی‌توانستند کاری انجام دهند. فرستاد برای افرادی که در سعودی بودند. وقتی دیدند هویت را تأیید کردند. یعنی حتی تا این حد هم پی‌گیری نکرده بودند.

رکن‌آبادی: البته بی‌انصافی نکنیم، تیم تفحص بسیار در این مورد زحمت کشیدند.

اخوان: مسأله اینجاست که باید این عکس را به تیم تفحص می‌دادند، تیم تفحص که خودشان نمی‌شناسند. در آن جا فردی به نام آقای رضایی بودند که بسیار زحمت کشیدند و کمک کردند. تیم تفحص بسیار شرایط سختی را سپری کرده‌بودند، به لحاظ روانی دچار ناراحتی شده‌بودند به‌واسطه‌ی رفت و آمدشان بین پیکرها و به بیماری عفونی مبتلا شده بودند.

وزارت خارجه به خاطر مطالبات رهبری و مردم وکیل گرفت و تشکیل پرونده داد (من این را از معاون حقوقی شنیدم، مطمئن نیستم) که این موضوع مصادف شد با حمله به سفارت سعودی در ایران که منجر به قطع رابطه شد. از این جا به‌بعد که می‌گویم نظر بنده است شما می‌توانید در مطلب نیاورید، اما به‌نظر خیلی هم از وقوع چنین اتفاقی ناخرسند نشدند، چون با قطع ارتباط پرونده بسته شد و بنا شد تا ادامه‌ی آن به دوباره از سرگیری روابط موکول شود. حمله به سفارت عربستان بهانه‌ای شد تا پیگیری‌ها متوقف شود.

مسأله‌ای این است که سازمان حج همان‌طور که گفتم مسئول نیست. اما شواهد دست سازمان حج می‌باشد. شهادت شاهدان عینی و سایر اسناد و مدارک در اختیار سازمان حج است. حتی خیلی از خانواده‌ها از دانستن بسیاری مطالب بی‌بهره‌اند. مادر خود بنده چون آن‌جا حضور داشتند، از خیلی از این مسائل با خبر بودند.

 

  • سازمان حج هیچ اطلاعاتی در اختیار نگذاشت؟

اخوان: نه، به‌طور مثال فرض کنید فردی به عنوان شاهد گفته‌است که حاج‌آقا حالشان بد شد و ما ایشان را در آمبولانس گذاشتیم، اما همین فرد چندی بعد حرف خود را پس گرفت (مادر من آن‌جا حضور داشت) از این دست موارد بسیار بود. سازمان حج ورودی اطلاعات را بست. به عنوان مثال فردی که به همراه پدر من بود، به مدت چهل روز در سردخانه‌ی بیمارستان بوده. اصلاً فکر می‌کنم یکی از دلایلی که پدر من پیدا نمی‌شد همین بود. به خانواده‌ی آن‌ها اطلاع داده بودند اما به ما چیزی نمی‌گفتند و اطلاعاتی نمی‌دادند. از این قبیل موارد بسیار بوده‌است. حتی موردی بود که پیکرش چهارماه در تهران بود، شناسایی نمی‌شد. مگر گرفتن آزمایش DNA و تطبیق آن چه قدر زمان‌بر بود؟ صدها بیمارستان بوده‌است. آن آقای همراه پدرم هم دیر تحویل دادند. به جز یک تیم تفحصی که در سازمان حج بود مسئولین و  یا حداقل خانواده‌ی ما که هم‌زمان با این حادثه آن‌جا بودند، خیلی اراده‌ای در این‌که این بحران را در کوتاه‌ترین زمان مدیریت کنند نداشتند. این ضعف سازمان حج بود. البته اگر بخواهم در مورد ضعف وزارت خارجه صحبت کنم، می‌توانم به این موضوع اشاره کنم که وزارت خارجه همان پرونده‌ی محدودی هم که تشکیل شده‌بود را بایگانی کرد. گرچه خودشان ادعا داشتند که ما هیچ وکیلی پیدا نمی‌کنیم برای رسیدگی شکایات به سعودی سفر کند. من نمی‌توانم بپذیرم که هیچ وکیلی حاضر به انجام این موضوع نشده باشد.

رکن‌آبادی: متأسفانه نمی‌دانم آن موقع عملکرد پزشک قانونی به چه شکل بود. بعضی‌ها را تشخیص داده‌بودند و روند تشخیص بعضی‌ها بسیار زمان‌بر بود.

اخوان: کوتاهی سازمان حج پس از آن از این‌رو بود که شواهد را در اختیار نمی‌گذاشت. این کار به نفع بعثه و سازمان حج بوده یا نه نمی‌دانم،. الآن هم همین‌طور است. اصلاً در این مورد با ما صحبت نمی‌کنند و سعی دارند تا حادثه را به گونه‌ای طبیعی نشان دهند، درست مثل هر تجمع دیگری که ممکن است یک سری تلفات به همراه داشته باشد می‌خواهند آن را طبیعی جلوه دهند. بااین‌که می‌گویم کم‌کاری از جانب وزارت خارجه، اما او هم مدرکی ندارد. مدرک را سازمان حج باید در اختیار قرار دهد.

 

  • شما به طور صریح از سازمان حج پرسیده‌اید؟

اخوان: بارها! اما اصلاً در سازمان حج ما یک روایت مشترک از حادثه نداریم. هر کسی به‌گونه‌ای آن را تعریف می‌کند. چرا؟ چون اصلاً به دنبال جمع‌آوری اطلاعات نرفته‌اند. بیشتر دوست دارند قضیه را فراموش کنند. با این‌حال که حضرت آقا تأکید می کنند تا این موضوع فراموش نشود، بعید می‌دانم حتی اتفاقاتی که منجر به رخ دادن این قضیه شد را تا به امروز اصلاح کرده باشند!

رکن‌آبادی: تجمع خانواده‌ها جلوی سازمان حج، مراجعات و جلساتی که هیچ‌گاه خروجی نداشته، نمونه‌هایی از درخواست‌های ما و جوابشان در حد دادن وعده بود. با خود آقای قاضی عسگر و با آقای اوحدی صحبت کرده‌ایم. معمولاً از دادن جواب مستقیم سر باز می‌زنند.

اخوان: بیانیه‌هایشان موجود است. با گفتن عباراتی همچون «ما پی‌گیر هستیم» موضوع را می‌بندند. در مورد همین موضوع که وزارت خارجه می‌گوید ما قطع رابطه هستیم و نمی‌توانیم کاری کنیم، آقای قاضی عسگر سر موضوع پیکرها گفتند ما می‌توانیم یک سری کارهایی انجام دهیم. چون دفتر کنفرانس اسلامی در جدّه را داریم. اگر ما آن دفتر را در آن‌جا داریم، پس امکان شکایت هم داریم. ما دفتر سازمان ملل در آمریکا را داریم. همین دفتر تمام کارهای ما در آمریکا را انجام می‌دهد.

 

  • شما و سایر خانواده‌ها خودتان به صورت مستقل به دنبال شکایت نرفتید به‌جای دولت؟

رکن‌آبادی: ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم. چون عربستان صلاحیت دادگاه‌های بین‌المللی را نپذیرفته است برای همین ما نمی‌توانیم شکایت فردی داشته باشیم. می‌توانیم در داخل ایران از طریق مراجع خود از شرکت‌ها و نهادهایی که ضامن امنیت حج بودند شکایت داشته‌باشیم. اما این موضوع هم حمایت قوه‌ی قضاییه را می‌طلبد که تا این جا نتوانسته‌ایم کاری از پیش ببریم.

اخوان: تازه شکایت بین‌المللی هم وابسته به این است تا دولت یک شکایت تنظیم کند.

رکن‌آبادی: ابتدا ما نیاز به کمک دولت داریم. یک اصلی که وجود دارد این است که ما نمی‌توانیم به محاکم بین‌المللی شکایتی داشته‌باشیم مگر این که محاکم داخلی را سپری کرده‌باشیم و یا این‌که بتوانیم ثابت کنیم که شکایت در محاکم داخلی فرآیندی زمان‌بر و دشوار است، تا بتوانیم مستقیماً به محاکم بین‌المللی مراجعه کنیم که این موضوع نیازمند حمایت دولت و وزارت خارجه است تا با استخدام وکیل این موضوع را پی‌گیری کند. خود خانواده‌ها قدرت و توان استخدام وکیل به منظور اعزام به عربستان برای دادخواهی حقشان در دادگاه‌های آن‌جا را ندارند.

 

  • این کار را وزارت امور خارجه انجام نمی دهد؟

رکن‌آبادی: نه، نکردند. نکته‌ی بعدی این است که ما یک راه حل دیگری داریم، شکایت به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد یک آیین سیاسی است، اما می‌تواند جوابگو باشد. در آن خصوص هم باز امکان مراجعه‌ی فردی نیست. باید یک NGO پیش قدم شود و او این شکایت را انجام دهد که ما همان سه سال پیش درخواست ثبت انجمن شهدای منا را به وزارت کشور دادیم و متأسفانه موافقت نشد. اصلاً مخالفت شد. دلیلی هم ارائه ندادند، فقط گفتند موافقت نشد. در صورتی که افراد سرشناسی همچون خانم دکتر روح‌افزا، آقای سعد، سرهنگ حسینی، عموی بنده، و چند نفر دیگر از خانواده‌های شهدای منا عضو این انجمن بودند. اما این انجمن هیچ‌گاه ثبت نشد. در حال حاضر نمی‌گذارند یک NGO با نام شهدای منا که بتواند شکایت ما را در سازمان حقوق بشر، ثبت کند. هیچ اراده‌ای برای پی‌گیری وجود ندارد.

 

  • بدتر از آن، اراده‌ای وجود دارد تا پی‌گیری نشود. اگر اراده ای وجود نداشت، حداقل شما می توانستید به صورت شخصی این موضوع را پی‌گیری کنید، اما چیزی که این جا حس می‌شود این است که نهادهایی تلاش می‌کنند تا این موضع بسته شود و پی‌گیری نشود.

اخوان: فقط در این قضیه تنها کسی که بازیشان را به‌هم می زند رهبری است.

رکن‌آبادی: در دیدار اخیری که با کارگزاران داشتند، فرمودند که از پی‌گیری منا خسته نشوید. ولی متأسفانه کسی گوش نمی‌دهد. البته اگر از حق نگذریم، به تازگی آقای فلاحت‌پیشه که ریاست کمیسیون امنیت ملّی مجلس هستند، فکر کنم یک ماه است که این سمت را گرفته‌اند، جلسه‌ای با خانواده‌ها تشکیل و قول‌هایی در جهت پی‌گیری امور داده‌اند. ما طی اخبار غیر رسمی از قوه‌ی قضاییه شنیدیم که در حال مذاکره با یک وکیل عمانی بودند؛ اما ظاهراً به سر انجام نرسیده‌است.

اخوان: آن‌هم قوه‌ قضاییه بوده، وزرات خارجه کاری نکرده‌است. کاملاً پرونده را بسته‌اند و آقای ظریف هر از گاهی ... به‌نظر منی که در این اتفاق متضرر شده‌ام، آن‌قدر رابطه با عربستان برای آقای ظریف مهم است (رابطه‌ای که قطع شده و آن‌ها هیچ تمایلی برای برقراری رابطه با ما ندارند) که حاضر است هیچ پی‌گیری‌ای از سمت ما صورت نگیرد.

 

  • یعنی از این موضوع واهمه دارند که اگر این موضوع را شما پی‌گیری کنید عربستان نسبت به ایران عصبانی‌تر شود؟

رکن‌آبادی: به فرض این قبول و ما این را بپذیریم، اما چرا شکایت از بعثه پی‌گیری نشد؟ بعثه و سازمان حج خیلی قصور داشتند. مثلاً آن روز که این اتفاق افتاد یک سری روایات هست که عربستان ادعا می‌کند ما به بعثه اعلام کردیم که کاروان‌های ایرانی ساعت ده وارد منا شوند. خود مأموران بعثه ساعت شش صبح راهی شدند.

رکن‌آبادی: ما نمی دانیم دقیقاً آن‌جا چه اتفاقی افتاده است. اما عربستان ادعا می‌کند که ما این‌طور گفتیم که ده بیایید. از طرفی بعثه هم این ادعای عربستان را رد نمی‌کند. کما این‌که ما بر اساس منابع شنیداری غیر رسمی، شنیده‌ایم که این ابلاغ به آن شده‌است. اما خودشان به کاروان‌ها ابلاغ رسمی نکرده‌اند. خیلی‌ها هم زودتر می‌رفتند.

اخوان: یک نکته‌ای که وجود دارد این است که این‌ها توان مذاکره ندارند. در گرما بوده، حجاج توان رفتن در روز را نداشته‌اند. فرض کنید ساعت یازده در گرمای 50 درجه کسی تمایل ندارد. کسانی که برای مذاکره برای حج می‌روند باید این چیزها را با آن اداره‌کننده‌ی حج ببندند. این یعنی این‌که توان ندارند و هر چه آن‌ها گفته‌اند نوشته‌اند و حتی همان‌هم اجرا نکرده‌اند.

حداقل یکی از دوستان پدر بنده که در کاروانی که پشت سر پدرم قرار داشت می‌گفت من شاهد این موضوع بودم که پلیس راه را بست و در حال هدایت مردم به سمت دیگری بود. یعنی عملاً همین را هم نمی‌توانستند مدیریت کنند. اگر نگوییم خیانت کرده‌اند، خطا که داشته‌اند.

رکن‌آبادی: قصور داشته‌اند و هر سال سازمان حج نیروهایی را آن‌جا می‌گذاشت. فکر می‌کنم بعثه گذاشت، که این راهنمایی را به عهده بگیرند. البته الآن گذاشته‌اند. سال گذشته نیز بودند و بسیار قوی مدیریت می‌کردند. در مسیر رمی جمرات آب به دست، مردم را هدایت می‌کردند.

اخوان:  دقیقاً همان سال که این اتفاق افتاد آن ها حضور نداشتند. البته این‌را بگویم، یک قضیه‌ای که سر منا اتفاق افتاد و شاید درس گرفته باشند این بود که تا قبل از آن افراد غیرمتخصص می‌بردند. به طور مثال معاون کاروان‌ها از فامیل‌های مدیر بودند و تخصصی در زمینه‌ی مربوطه نداشتند. مثل tour leader این نیز یک کار تخصصی است.

رکن‌آبادی: به‌نظر من که حتی خود مدیران کاروان هم به صورت رانت امتیاز مدیر کاروان را به دست می‌آورند. یک مدیر باید مدیریت بحران بداند، آن‌ها فقط مسیر را می‌دانند. دوره‌ی مدیریت بحران را نگذرانده‌اند تا بدانند در لحظه‌ی بروز اتفاق چه باید بکنند. کلی شکایت از خانواده‌ها داشتیم که در خلال حادثه‌ی منا چه‌قدر همسران شهدای منا گم شدند. به‌دنبال همسر گم‌شده و یا شهید شده‌ی خودشان رفته‌اند و بعد از سه روز برگشته‌اند و در این مدت خانواده‌هایشان در ایران در نگرانی به‌سر می‌بردند و برای مدیر کاروان اهمیتی نداشته تا دنبال آن خانم بگردد. حتی افرادی که درگیر حادثه نبودند هم اذیت شدند. واقعاً مدیریت بحران وجود نداشته‌است. تنها یک مدیر کاروان، آقای جعفری، که خالصانه تلاش کرد تا اعضای کاروان خود را، حدود بیست نفر را نجات دهد که خودش شهید شد.

اخوان: همین الان برای اربعین کسی می‌تواند کاروان خوب ببرد که تجربه و توانایی دارد. امیدوارم این قضایا به صورت دوستانه تمام شده‌باشد، چون این مسائل در سازمان حج زیاد است. آیا کسی که از طرف بعثه مامور بودند، نه لزوماً کارمند، آیا خسارت‌های مادی- معنوی را پی‌گیری کرده‌اند؟ نه نکرده!

رکن‌آبادی: خودشان طرف شکایت هستند. ما بحث مالی آن را پی‌گیری نکرده‌ایم که مبادا متهم نشویم که به دنبال حق دیه و یا حق بیمه هستیم. تا مطالبه‌ی اصلی ما که شکایت از عربستان و اصلاح عملکرد بعثه و سازمان حج است، تحت تأثیر قرار نگیرد. اما بعثه برای کارمندهای خودش حداقل بیمه را در نظر گرفته‌ که این تخلف است.

اخوان: اگر شما حداقل بیمه را در نظر گرفته‌اید باید جبران خسارت کنید. یعنی یک قسمت آن را بیمه بدهد و یک قسمت آن را بعثه.

 

  • به یک نکته‌ی خوبی در مورد این‌که بحث مالی را پی‌گیری نکرده‌اید اشاره کردید. به شما هیچ‌گونه غرامتی در این خصوص داده نشد؟

اخوان: فقط 50 میلیون تومان بیمه‌ی ایران پرداخت کرد. در ماه حرام هم اتفاق افتاد و باید دو برابر دیه فرد پرداخت می‌کردند، اگر درست بگویم.

رکن‌آبادی: نه، آن یک قرارداد است. این اصلاً تخلف سازمان حج بوده، اما این در حالی است که حتی دیه‌ی یک انسان کامل را هم پرداخت نکرده‌اند. بعد فکر می کنید تفاوتشان چه‌قدر بوده است؟

اخوان: یکی هشت هزار تومان بوده و آن یکی چهل هزار تومان. یعنی به‌ازای این سی‌ودو هزار تومان اختلاف بیمه‌ای که پرداخت نشده‌است بیمه به جای پنجاه میلیون باید دویست میلیون پرداخت می‌کرد. که این کار را نکردند. اگر اطلاع هم داده‌باشند باز هم تخلف است. همان‌طور که برای سال بعد از آن در اربعین کامل رد می‌کردند. به‌هرحال آن فردی که به آن‌جا می‌رود نمی‌داند اتفاقی قرار است بیافتد یا نه. آن فردی که مدیر است و می‌داند مدیریت بحران چیست، باید اجبار کند.

اخوان: فقط یک کاروان در شمال به صورت کامل پرداخت کرده‌بودند. البته کامل هم فقط نود تومان اضافه‌تر بوده‌است. اندازه‌ی دیه‌ی کامل نبوده‌است.

 

  • از طرف عربستان چطور؟ آن‌ها خسارتی درمورد این موضوع ندادند؟

رکن‌آبادی: اصلاً قبول ندارند. پرونده‌ای تشکیل داده و آن را بستند. آن‌ها مدعی بودند که خود زائران باعث ایجاد هرج و مرج شدند و ما هیچ تقصیری نداریم.

اخوان: این هم رد است. وقتی شما مراسمی را اجرا می‌کنید باید همه را بیمه کنید.

رکن‌آبادی: ما می‌توانیم خیلی راحت از شرکت GS4 که مسئول برقراری امنیت حج بود شکایت کنیم، اما متأسفانه پشتیبانی نداریم. یک گمانه‌هایی بود که یک شرکت یهودی- اسرائیلی است. چند ملیتی است.

 

  • این بحثی که شما در مورد عدم پی‌گیری کردید، خود موضوع مربوط به وزارت خارجه را متوجه می‌شوم اما آن را منطقی نمی‌بینیم، می‌دانم که می‌خواهد برای جلوگیری تنش، از پی‌گیری سر باز زند. ممکن است برای خودشان یک منطقی داشته‌باشند هر چند که منطقی نیست، اما نکته‌ای که هست این است که چرا بعثه و سازمان حج نباید این نکته را پی‌گیری کنند؟

اخوان: برای این‌که سال بعد، حج به واسطه‌ی این قضیه تعطیل شد. بودجه‌ی سازمان حج قطع شد. سازمانی که بودجه‌اش به‌خاطر برگزار نکردن مراسم حج قطع شود، قاعدتا خیلی انگیزه‌های مادی دارد که تلاش کند تا این مراسم دوباره برگزار شود. در آن سال مادرم هم به حج رفته بودند و تعریف می‌کردند که آن آقای کارگزار حج در مورد چگونگی گرفتن ویزا توضیح می‌داد که سعودی زحمت می‌کشید، این‌ها صبح پاسپورت‌ها را تحویل می‌دادند و او شب که پاسپورت‌ها را ویزا می‌زده از پنجره به پایین پرتاب می‌کرده‌است تا کارگزار حج از پایین بردارد. وقتی عمره تعطیل شد، ما که عمره را تعطیل نکردیم، عربستان دیگر به ما ویزا نداد که عمره تعطیل شد. سازمان حج درواقع انگیزه‌ای برای این‌که هرکاری صورت بگیرد تا حج تعطیل شود و یا سهمیه‌ی آن تغییر کند و یا کیفیت آن عوض شود قبول نمی‌کنیم. به یاد دارم یکی از شروطی که حضرت آقا گذاشتند این بود که باید دعای کمیل برگزار شود. ولی ما دیگر دعای کمیل را نمی‌بینیم. دعای کمیل در هتل برگزار می‌شود!

البته من بر این باور هستم که حج حتماً باید برگزار شود، به‌هر حال واجب الهی است و ایرانی‌ها حتماً باید در این مراسم حضور داشته‌باشند. اما باید با یک کیفیت بهتر و مقتدرانه‌تر این موضوع را جلو برد. این تیم فعلی سازمان بعثه توان کار مقتدرانه را ندارند.

 

  • شما معتقدید علاوه‌بر دغدغه‌ی برگزاری خود حج برای سازمان حج، دغدغه‌ی دیگرشان مالی است؟

اخوان: بله، چون سازمان حج کار دیگری جز عتبات ندارد و اربعین هم مسائلش با سازمان حج نیست. درواقع اگر بخشی از سازمان حج تعطیل شود عده‌ی زیادی بی‌کار می‌شوند. تعدادی از آن‌ها مسئول حج هستند دیگر در آن سال کاملاً بی‌کار بودند.

 

  • خود آقای قاضی عسگر در این موضوع نقش دارند؟

اخوان: قطعاً ضعف مدیریتی ایشان در این که ایشان بتوانند یک مذاکره‌ی مقتدرانه انجام دهند است. اصلاً فکر کنیم حادثه‌ی منایی اتفاق نیفتاده‌است. این‌که هر سال حج ایشان بتوانند کار مقتدرانه‌ای انجام دهند در ایشان است، قطعاً که اولین امیرالحاج که نیست. قطعاً قدرت ایشان از رئیس سازمان حج بیش‌تر است. یک سری مسائل است در مورد آقای قاضی عسگر که الان به‌یک سری دلایل نباید بگوییم. ممکن است سعودی سوء استفاده کند و برای مردم که به حج می‌روند اتفاقی بیافتد، اما مطمئناً بعد از پایان دوره‌ی ایشان خیلی حرف‌ها و کارهای رسانه‌ای در قبال ایشان انجام داد. منظورم فقط شخص ایشان نیست، بلکه تیمی است که الآن در بعثه فعالیت دارند. اگر این تیم نمی‌تواند کاری انجام دهد باید کناره‌گیری کند. وقتی ما به خاطر انگیزه‌های دینی-سیاسی خود در این مراسم شرکت می‌کنیم و معتقدیم که حتماً حتی اگر هم به ما بی‌حرمتی شود باز باید در آن شرکت کنیم، پس باید تیمی فعالیت کند که کار بلد و مقتدر باشد. اگر به سن بازنشستگی رسیدند باید کنار روند.

رکن‌آبادی: چون تجربه ثابت کرده‌است که در مقابل با عربستان باید با اقتدار عمل کرد. اگر سخنرانی حضرت‌آقا در پایگاه نظامی نوشهر نبود، ما یک پیکر هم نمی‌توانستیم برگردانیم.

 

  • یعنی شما تأثیر این سخنرانی را دیدید؟

اخوان: اصلاً مادر بنده تعریف می‌کرد تا قبل از آن یک نوع برخورد دیگری با ما داشتند و بعد از آن برخوردشان تغییر کرد.

رکن‌آبادی: این تغییر برخورد و رویکرد در رفتار مأمورین فرودگاه، مأمورین وزارت بهداشت، وزارت حج، درجلسات کاملاً مشخص بود و کسانی که در این جلسات شرکت کرده‌بودند به چشم خود دیده و تأیید می‌کردند که بعد از سخنرانی چه‌قدر نوع برخوردها عوض شده‌بود و بااحترام کمک می‌کردند تا اجساد شناسایی شود و به کشور منتقل شود. آن تعداد هم که برنگشتند، با این کار عربستان تقصیر از گردن آن‌ها برداشته شده‌بود، یا خود خانواده ها نخواستند که برگردند و یا این که سازمان حج کوتاهی کرد.

 

  • خودتان هم با رهبری دیدار داشتید؟ اگر بله آن دیدار نکته‌ی خاصی نداشته‌است؟

اخوان: من نه. دیدار نداشتم.

رکن‌آبادی: بنده در زمان مفقود بودن پدرم خدمت ایشان رسیدم. یک دیدار خانوادگی کلی با خانواده‌ی شهدای منا در سالگرد دوم فکر می‌کنم داشتند. چند تا از خانواده‌ی شهدا بودند، که ما به عنوان خانواده‌ی شهید منا در آن دیدار حضور داشتیم.

همیشه در مصاحبه‌هایم به این نکته اشاره می‌کنم، کاری که این‌ها کردند یک سیاست دقیقی را در پیش گرفتند تا ما مطالباتمان بر اثر گذشت زمان کم‌رنگ شود. یعنی همان ابتدای حادثه که ما می‌توانستیم مطالبات خیلی جدی و وسیعی داشته‌باشیم در این حد پایین آمده‌بود که خواهش می‌کردیم تنها پیکر پدر ما را به ما برگردانند. یا فقط می‌خواستیم تا آن‌ها را شناسایی کنند. نزدیک به دوماه درگیر این موضوع بودیم و وقتی ما خدمت ایشان رسیدیم تمام دغدغه‌ی من این بود که الآن پدر من کجاست. چرا کسی کاری نمی‌کند؟ چرا آقای قاضی عسگر این‌گونه رفتار می‌کند؟ چرا از فلان وزارت به منزل ما می‌آیند و می‌گویند خود را برای مراسم آماده کنید. چون من در آن دوره شدیداً اعتقاد داشتم که پدرم زنده هست. البته چند روز اول هم واقعاً ایشان زنده بودند و در اسارت به سر می بردند. حتی در دیدار با حضرت آقا هم فرمودند که دلشان روشن است، که امیدم چند برابر شد و اصلاً فکر نمی‌کردم با پیکر پدرم مواجه شوم. دقیقاً چهار روز بعد از این دیدار بود که به عموهای من خبر دادند که عکسی پیدا شده‌است. اما به خاطر این‌که ما اذیت نشویم به این صورت به ما نگفتند. من خودم تا زمانی که عکس را ندیدم نمی‌دانستم که پدر من پیدا شده‌است. عکس پیکری که پیدا شده‌بود را فرستاده‌بودند ایران. البته عموهایم نتوانسته بودند از روی عکس شناسایی کنند و بنا شد تا من را به عربستان ببرند و در آن‌جا چند عکس به بنده نشان دهند تا از میان آن‌ها شناسایی کنم و آزمایش DNA بدهم. خود این آزمایش DNA هم نکته‌ای است، حالا این‌که می‌گویم این پروسه عامدانه طولانی شد برای این است که اگر پیکر پدر من آن جا موجود می‌بود نمونه‌ی DNA من هم آن‌جا موجود بود. (منصوره یک ماه پس از این حادثه بود که از خانواده ها DNA گرفتند؟

اخوان: همان یک ماه بود، من و مادرم با هم تست دادیم. پس از یک ماه نمونه‌ها را از خانواده‌ها گرفتند و آن‌ها را به عربستان فرستادند. عربستان هم آزمایشات خود را انجام داده‌بود و نتایجش آماده‌بود و فقط نیاز به یک تطبیق پنج دقیقه‌ای بود.

رکن‌آبادی: در حالی‌که این تطبیق پنج دقیقه‌ای فقط برای پدر من حدود دو ماه طول کشید.

 

  • فکر کنم آخرین پیکرها دو ماه بعد از پدر شما برگشت؟

رکن‌آبادی: دوم مهر روز حادثه بود، تدفینشان دوی بهمن صورت گرفت. چهار ماه شد. اگر نخواهیم بگوییم این عامدانه نیست، پس چه است؟ و آن روزی که من برای آزمایش رفتم گواهی فوت پدرم که در عربستان صادر شده‌است، علت فوت را ایست قلبی بر اثر خفگی عنوان کردند، اما در گزارش پزشک قانونی علت مرگ را نامعلوم زده است. شرحی در رابطه با موضوع ندادند، مثلاً زدند علت فوت نامعلوم، یعنی چه؟ البته من برای بقیه را ندیده‌ام.

اخوان: همه را نامعلوم زده‌است، من پرسیده‌ام. مگر می‌شود معلوم نباشد! وظیفه‌ی پزشک قانونی این است وقتی که جسدی را که متعلق به چهل سال پیش است از بقایای استخوان‌ها متوجه می‌شوند علت مرگ چه‌بوده است، اما همه را زده‌اند نامعلوم.

فکر می‌کنم که سیاسیون می‌خواهند روابط ما با سعودی بد نشود و سازمان حج بر این قضیه تأثیر دارد. مثلاً ما شخصاً می‌بینیم که هر کار مؤثری که از صدا و سیما در مورد منا می‌سازند، آقای قاضی عسگر زنگ می‌زند و جلوی آن کار را می‌گیرد.

رکن‌آبادی: فقط می‌گفتند سیره‌ی شهدا، یعنی هرکاری قرار است انجام شود تا به کسی بر نخورد.

 

  • بیش‌تر نگران روابط با عربستان هستند. این هم در مورد روابط با عربستان است و عملکرد آقای قاضی عسگر؟

رکن‌آبادی: عملکرد خود بعثه واقعاً زیر سؤال است و ما سه سال منتظر بودیم تا یک جوابی به ما بدهند، منتظر بودیم تا بگویند معذرت می‌خواهیم و از این پس برای مدیران کاروان‌ها دوره‌های مدیریت بحران می‌گذاریم، اما نگذاشتند.

اخوان: اصلاً هیچ‌وقت نه توضیح دادند و نه عذرخواهی کردند. می‌گویند حادثه طبیعی است و عمدی در کار نبوده‌است، این را آقای قاضی عسگر گفته‌اند. خوب اگر عمدی در کار نبوده‌است، پس چرا این‌طور شده است!

رکن‌آبادی: برخی از مصاحبه‌های ایشان در آن اوایل بسیار ما را آزار می‌داد، چون ما معتقد بودیم که پدرم زنده است و در زندان است، اما آقای قاضی عسگر به عنوان یک مقام رسمی جمهوری اسلامی مصاحبه می‌کردند که هیچ ایرانی در زندان‌های عربستان وجود ندارد. وقتی ایشان چنین حرفی را می‌زنند آیا دیگر عربستان زیر بار این موضوع خواهند رفت؟

اخوان: اولاً که به هیچ‌کس ویزا داده نمی‌شد، به وزیر بهداشت دادند تا برای مذاکره برود، گرچه فکر می‌کنم با ویزای غیرسیاسی رفت. در مذاکره اعلام کرده‌بود که ما توافق کرده‌ایم تا هیچ ایرانی را بدون هویتش دفن نکنند. نکته‌ی این موضوع این است که حتی از خود تیم تفحص شنیدیم که کارت‌های ایرانی‌ها را قیچی کرده بودند. با این‌کار پیکر را گمنام اعلام کرده و دفن می‌کنند.

رکن‌آبادی: آقای اوحدی با افتخار برای ما تعریف می‌کردند که خوشحال باشید که پدر شما شب عید غدیر دفن شدند. چه سعادتی بالاتر از آن که عید قربان شهید بشوید و عید غدیر دفن شوید! در طی آن یک سال اول بازدیدهایی که از خانواده‌های شهدا صورت می‌گرفت به داستان سرایی‌های این چنینی می‌گذشت که به طور مثال شهید فلانی که می‌دانست قرار است شهید شود وصیت کرده بود من ر ا همین جا دفن کنید. انگشترم را زیر زبانم بگذارید. شاید این موضوع واقعی بوده باشد. اما دیدار به جای آن که بحث در مورد مطالبات بگذرد به تعریف این داستان‌ها  می‌گذشت، انگار که کلید اسرار  بازگو می‌کنند. هر کدام این جلسات که در منزل خانواده ها بود حدود یک ساعت تا یک ساعت و نیم به بیان این داستان می‌گذشت، حتی برنامه‌هایی که آقای اوحدی ضبط کرده‌اند اگر مشاهده کنید می‌بینید که تعداد زیادی از این خاطره‌ها گفته شده‌است و موضوع را منحرف می‌کردند.

 

  • یعنی یک‌سری خاطراتی را به شما و خانواده‌ی شهدا بگویند که التیام بخش باشد اما به کسی بر نخورد. یعنی به‌گونه‌ای می‌گفتند که کسی از ایشان نپرسد پس شما چه‌کار کردید؟ و اگر هم بعداً از ایشان سؤال شوند می‌گویند ما به خانواده ی شهدا سر زده‌ایم.

اخوان: بله یعنی رزومه‌ی پی‌گیری پر کنند.

رکن‌آبادی: البته واقعاً آقای اوحدی زحمت کشیدند، شهر به شهر رفتند و به خانواده ی شهدا سر زدند و در مراسم ها شرکت کردند.

اخوان: اما توضیحی ندادند و فقط خاطره تعریف کردند، از این که شهدا انتخاب شدند و رفتند...

رکن‌آبادی: تنها به بعد معنوی می‌پرداختند. این قبول، آن‌ها آدم‌های بزرگی بودند و همه انتخاب شده‌بودند، ولی آن‌ها فقط روی این بعد داستان مانور می‌دادند و از سایر بُعدها صحبت نمی‌کردند و در ادامه همان بحث DNA خودم رفتم و از آن افسر سعودی که مسئول پرونده‌ها بود پرسیدم مگر یک ماه پیش برای شما CD نیامد؟ گفت نه. تا قبل از آن وقتی پی‌گیری می‌کردم می گفتند CD را فرستاده‌ایم و تحویل افسر پرونده داده شده‌است. بنده خودم شخصاً با افسر پرونده صحبت کردم، من عربی بلد بودم و راحت با ایشان صحبت می‌کردم، گفتند چیزی به ما تحویل داده نشده بود. ما سه هفته است نمونه‌ها را گرفته‌ایم نتایج آماده‌است و هیچ چیز برای تطبیق به ما نداده‌اند، خودشان به ما گفته‌اند می‌خواهیم خانواده‌ها را برای تطبیق به آن‌جا بفرستیم.

اخوان: یک مدت هم به ما می‌گفتند که الگوی تطبیق با برای ما متفاوت است. اما یک نفر را نفرستادند تا ببینند این الگو چه است تا ما با همان الگو از ایران آماده کنیم، مثلاً خانواده‌ی ما که رفته بودند دو هفته بعد جواب تطبیق آمد، بعد براساس یک الگوی واحد این را انجام دهید و آن جا تطبیق دهید.

رکن‌‌آبادی: البته برای ما سه روزه جواب آمد. سه روز بعد از این که من آزمایش دادم، نتیجه را دادند و ما طبق همان نتیجه، پیکر قابل شناسایی نبود، پیکر را برگرداندیم، اینجا آزمایش دادیم و ظرف 48 ساعت جواب آزمایش را دادند.

 

  • بالاخره قبول کردند که پدر شما زندانی بوده‌است؟

رکن‌آبادی: نه هیچ‌گاه زیر بار نرفتند. ما یک سری گزارشات غیر رسمی داشتیم که بماند، اما واقعیتی که در مورد ایشان رخ داده بود همین بود. همه از ما می‌پرسند که شما چه مستندات و شواهدی دارید؟  شاید مستنداتی که ما داریم قابل ارائه نباشد و یا منابعی که داریم در درست بودن آن شکی نباشد، اما قابل بیان هم نباشد. به هرحال دلیلی که می‌توانم بیاورم این است که پدر من بین 420 پیکر که برگردانده شد تنها پیکری بود که مغز، قلب، و اعضا و جوارح داخلی‌اش همگی خارج شده بود. اگر شما قصد مخفی کردن علت مرگ وی را نداشتید، چرا اعضا و جوارح او را خارج کردید و سایر پیکر ها این اتفاق برایشان نیفتاد.

اخوان: فرض کنید آمریکا و سایر کشورها اگر یک اتفاقی برای مأمورشان بیفتد ولو شایعه با استناد به همان‌ها جلو رفته تا حقش را بگیرد. بلا تشبیه «رون آراد» که اسرائیلی‌ها می‌گویند کشته نشده‌است، سال‌هاست اسرائیل پی‌گیر است که این آدم الان کجاست.

رکن‌آبادی: در این‌جا اما خانواده‌ها از منابعی می‌شنوند و با آن‌ها در میان می‌گذارند، جواب می‌گیرند که به این منابع اعتماد نکنید و این موضوعات صحت ندارد. در صورتی که وقتی شما این شنیده‌ها را کنار هم می‌گذارید به یک گزاره می‌رسید.

واقعاً کم‌کاری بوده. دیپلمات ارشد کشورت به آن‌جا رفته و با چنین پیکری را به شما تحویل داده‌اند. حداقلش این است که سؤال کنید چرا نیست؟ و آن ها در جواب می‌گویند ما وقتی می خواهیم پیکرها را منتقل کنیم، همه اعضا را کاملاً خارج می کنیم. اولاً که خارج کردن این همه اعضا پروسه‌ای زمان‌بر است، و دوماً این‌که نیاز به یک قبرستان دیگر برای دفن این اعضا است. وقتی شما می خواهید این 400 نفر را منتقل کنید ایران اعضایشان را بهانه‌ی جلوگیری از فساد خارج می‌کنید، پس چرا برای همه‌ی جنازه‌ها این اتفاق نیفتاده‌است. کالبد شکافی شده‌بودند، اما اعضای داخلیشان خارج نشده بود. اصلاً به فرض این منطق شما قبول، اعضای داخل شکم را خارج کرده اید، مغز را چرا؟ شما سر را شکافته اید و مغز را خارج کردید، این که ربطی به فساد ندارد! چه چیزی می‌تواند باشد جز این‌که (این ها را برای مثال می‌گویم) علت مرگ ایشان به دلیل اصابت ضربه به سرشان بوده و یا دستگاه‌هایی را برای تخلیه اطلاعاتی به مغزشان وصل کرده‌اند که این‌ها در مغزشان رسوب کرده که اگر مغزشان بود ما این موضوع را متوجه می‌شدیم و یا خیلی از مسائل دیگر. ما اگر کبد ایشان، قلب ایشان بود متوجه می‌شدیم. هیچ‌کدام نیست. قوه‌ی قضاییه درخواست دادند که اعضای پیکر شهید رکن‌آبادی نیست. این‌ها را به ما برگردانید. آن‌ها هم یک جواب کاملاً نامعلوم را فرستادند، من جواب را دیدم، زده‌بودند این عکس پیکر غضنفر اصل رکن‌آبادی است، این عکس اصل پیکرش است و این هم کپی پاسپورتش ، جواب همین بود. کسی نیست پی‌گیری کند. جان اتباعشان برایشان ارزشی ندارد. دیپلمات ارشد وزارت خارجه بوده‌است.

اخوان: وقتی شما یکی از کارمندانتان را پی‌گیری نمی‌کنید، جان سایر کارمندهای خود را به خطر می‌اندازید. در واقع این پیغام را می‌دهید که اگر این اتفاق برایتان بیفتد همین برخورد با شما می‌شود. به خود سعودی‌ها هم می‌گوییم، اگر از این به بعد اتفاقی در آن‌جا افتاد ما مسأله‌ای نداریم!

رکن‌آبادی: به‌نظر شما اگر ما منا را پی‌گیری کرده‌بودیم آن اتفاق برای سانچی می‌افتاد؟ آیا می‌توانستند انقدر راحت جان ایرانی‌ها را به بازی بگیرند؟ نه.

اخوان: این عدم شفافیت که شما حتی به خانواده‌ی فرد جریان را نمی‌گویید بسیار بد است و بسته شدن پرونده با ابهام خاطره‌ی تلخی را برای ما به جای می‌گذارد.

البته این مسائل برای خانواده‌های حادثه‌ی جرثقیل هم هست. به آن‌ها گفته بودند دیه داده‌ایم اما ما اطلاعات دقیق داریم که دیه نداده‌بودند. چیزی که عربستان اعلام کرد ما به همه دیه می‌دهیم اما این اتفاق نیفتاد. سر شهید حاتمی هم همچنان بحث هست که او در حادثه‌ی جرثقیل بوده یا نبوده است. در آن جا به خانم روح‌افزا هم داده‌ی دقیقی نمی‌دهد. این عدم شفافیت بسیار بد است. حتی اگر همه‌ی دنیا علیه شما است، شما نباید علیه مردمتان باشید، با آن‌ها صادق باشید. وزارت خارجه کاری می‌کند که مردم فکر کنند به خاطر مواضع ایران در منطقه ما نمی‌توانیم کاری کنیم. این اشتباه مطلق است و دارند ضعف خودشان را به پای جمهوری اسلامی هزینه می‌کنند. اگر اتفاقی می‌افتد با قدرت بروید و پی‌گیری کنید. اگر اتفاقی در این‌جا رخ دهد سعودی آن را پی‌گیری نمی‌کند؟ با قدرت بروید و کار خود را پیش ببرید چه ربطی دارد که در سه جای دیگر با عربستان ارتباط نداریم. همین اتفاق برای شهدای ایرباس هم رخ داد و به غرامتی کم‌تر از آن چیزی که شرکت‌های بیمه‌ی آمریکایی باید می‌دادند راضی شدند تا شکایت نکنند. البته شکایت را مطرح کرده و بعد پس گرفتند.

آن شرکت آمریکایی یک پول بسیار اندک، مثلاً یک بیستم پولی که باید پرداخت می‌کرده را به دولت ایران داده‌است. دولت ایران مثل داستان منا سعی در تشویق بازماندگان برای رضایت دادن و صرف نظر کردن از اصرار به دریافت پیکر عمل کرده‌است. متأسفانه این موضوع در وزارت خارجه تبدیل به یک روند شده‌است. ما حتی این موضوع را در قضیه‌ی برجام هم می‌بینیم، وزارت خارجه مسأله‌ی پی‌گیری ندارد. حالا اگر غلط شد سعی نمی‌کند آن را درست کند.

 

  • با سایر خانواده های شهدا ارتباط دارید؟

اخوان: ما NGO مان ثبت نشده است، اما خودمان با هم ارتباط داریم. البته ما نفر به نفر جلو رفتیم. سازمان حج به ما اطلاعات نمی‌داد. مثلاً من خانم رکن‌آبادی را از یک گروه تلگرامی پیدا کردم!

  • آن ها هم پیگیر مسأله هستند؟

اخوان: هستند... مثلاً من غیر از انتقاد کردن کار دیگری نمی‌توانم انجام دهم. وقتی چنین اتفاقی می‌افتد بعد از مدتی دل‌سرد می‌شوم. الان اگر شما بگویید می‌خواهم شکایت کنم این برگه را امضا کنید، همه امضا می‌کنند. همچنان انگیزه دارند که این موضوع پی‌گیری شود، اما چه کسی می‌خواهد این را هدایت کند؟ NGO که می‌خواهیم بزنیم جلو اش را می‌گیرند.

کلاً که آن‌ها هیچ‌کاری نمی‌کنند، نمی‌گذارند ما حتی NGO مان را ثبت کنیم تا چهار نفر از خودمان موضوع را پیگیری کنیم. خب طبیعی است تا خانواده دل‌سرد شود، همچون خانواده‌های حوادث قبلی احساس می‌کنند که در حقشان ظلم شده‌است. و الا حج سال 1366 را تا زمانی که امام بود پی‌گیری کردند، چند سخنرانی داشتند در این‌باره، بعد هم که فراموش شد.

رکن‌آبادی: خیلی وقت‌ها درگیر مشکلات دیگری هستند، مشکلات مالی دارند. آن قدر درگیر مشکلات مالی زندگیشان هستند، حالا ما پدرانمان کارمند بودند و حقوق بازنشستگی دارند، اما خیلی افراد هستند کشاورز هستند، با کارکردن روی زمین‌های اجاره‌ای هزینه‌ی خانواده‌ی خود را تأمین می‌کردند. خیلی از شهدا به این صورت بودند.

اخوان: ما می‌شناسیم این خانواده‌ها را. نمی‌توانند و توانایی این را ندارند که پای این موضوع بیایند. یک مطلبی که به خاطرم آمد این بود که قرار بود دو نفر از خانواده های شهدای منا به حج بروند. چون آن فردی که هزینه کرده و به حج رفته بود، حجش به پایان نرسید. سازمان حج بنا شد تا یک الی دو نفر را به عنوان مهمان سازمان حج به حج بفرستند. در صورتی که این کار را هم نکردند.

رکن‌آبادی: نفری بیست میلیون تومان هزینه دریافت می‌کردند تا ایشان را ببرند. تنها مزیتی که داشت این بود که این افراد بدون نوبت بروند. به خصوص خانواده‌هایی که شهیدشان آن‌جا دفن هستند، حداقل یک بار ببرید سر مزار شهیدشان! حتی این کار را هم نکردند.

اخوان: خانواده‌ها بسیار درگیر مسائل مالی شده بودند. ایشان حرف درستی می‌زند، مثلاً نگرانیشان از وامی بود که روی خانه‌یشان گرفته بودند، که مبادا خانه‌یشان را بانک نبرد. در حالی که دیه را به ایشان ندادند تا برایشان کمکی باشد، حتی برای رفتن و دیدن آن جا درخواست بیست میلیون تومان پول کرده‌بودند.

رکن‌آبادی: از طرفی هم ما مردم مطالبه‌گری نداریم. ما به عنوان ده الی بیست خانواده چه‌کار می‌توانیم بکنیم وقتی مردم پشت ما نیستند.

اخوان: حتی مردم هم نه، یک سری فعالین اجتماعی و رسانه‌ای باید پشت این موضوع باشند. مردم هدایت می‌خواهند. درست است که من باید برای این موضوع ناراحت باشم، اما اگر مردم از این موضوع راحت گذر کنند در آینده خودشان متضرر خواهند شد.

رکن‌آبادی: نه کمپینی تشکیلی می‌دهند برای این موضوع نه چیزی، برای سگ‌های بی‌خانه کمپین به راه می‌اندازند، اما برای آدم‌های بی‌گناهی که جانشان را از دست دادند نه. نهایتاً مثل سانچی چند کلیپ از گریه‌های زن کاپیتان پخش می‌شود، مردم کمی همدردی می‌کنند و در نهایت هم به فراموشی سپرده می‌شود. آیا پی‌گیری می‌کنند که پیکرها بازگشت یا نه؟ فقط احساسات. بازی رسانه است. مرگ همیشه برای همسایه نیست.

 

  • تا به‌حال شده از موضوع خسته شوید و دست بکشید؟

رکن‌آبادی: اصلاً... مگر آدم از پدرش دست می‌کشد؟

اخوان: البته یک سری کارهایی است که خودم انجام می‌دهم، مثلاً می‌خواهم یک مستند در این‌باره تهیه کنم، اما منتظرم آقای قاضی‌عسگر بروند، یک درصد، اگر من مطلبی بگویم که برای حج مردمی که حج می‌روند مشکلی پیش بیاید. شاید اتفاق بد دیگری بیفتد.

 

  • این‌که شما می‌گویید منتظر هستید تا ایشان عوض شوند، قبل از ایشان آقای ری‌شهری حدود بیست سال مسئول بوده‌اند و در دوره احمدی‌نژاد به خاطر اختلافاتی که با مشائی و احمدی نژاد داشتند استعفاء دادند. این که شما منتظرید تا آقای قاضی عسگر عوض شود، ایشان سال 87 آمده اند...

اخوان: البته ایشان دوره‌ی‌شان تمام شده و یک دوره‌ی دیگر هم برای همین موضوعات نگهشان داشتند.

 

  • به هر حال توجه داشته باشید که ممکن است همچنان باشند.

رکن‌آبادی: ما خیلی وقت‌ها تحمل کنیم، به خاطر آبروی نظام، چون این افراد از فضا که نیامده‌اند، مسئولان این نظام هستند.

اخوان: خیلی وقت‌ها که شما موضوع را رسانه‌ای می‌کنید در واقع به غیر، نه مردم کشور خودمان، منظور خارج از کشور می‌زنید و این موضوع خوب نیست. پس چه بهتر است اگر مسئولین خودشان صحبت کنند. حتی این قدر به خودشان مغرور است که در جواب یکی از خانواده‌ها که به ایشان گفته بودند بروم از دستتان شکایت کنم؟ گفته بودند بروید و شکایت کنید.

رکن‌آبادی: ملاحضات که زیاد داریم، خاطرم هست که بنده با دفتر حضرت آقا تماس می‌گرفتم تا ببینم اصلاً درست که شکایت مسلمان را پیش کافر ببریم؟ ما مسلمان، عربستان سعودی مسلمان، آیا درست است که شکایت را پیش کافر ببریم؟ ما تا این حد حاضر بودیم تا مسامحه داشته باشیم.

 

  • خاطره‌ی خاصی از پدرتان می‌خواهید بگویید؟ ممکن است هر جای دیگری هم از شما بپرسند که خاطره‌ی خاصی از پدرتان دارید، این خوب است که این خاطرات جمع شوند و مستند شوند، اما این موضوع نباید مانع از پی‌گیری و احقاق حق شما در خصوص آن مسأله باشد. چون به قول شما یک فضای احساسی پدید می‌آید و در نهایت هم بگویند بگذارید در همین فضای معنوی بمانیم. زیرا اگر همین مسأله موضوعیت پیدا کند از موضوع اصلی فاصله می‌گیرد. ما این خاطرات را با وزارت خارجه بعثه مطرح می‌کنیم، تا مردم بشنوند، اما شما مسئول خاطره گوش دادن نیستید.

رکن‌آبادی: بله. خب من یک خاطره‌ای هست که می‌خواهم از پدرم بگویم. پدر من خودش آدم مقتدری بود و برای اقتدار کشورش زحمت می‌کشید. بنده مطمئن هستم اگر پدر من زنده برگشته‌بود پرونده‌ی منا به سرانجام رسیده‌بود. کما این‌که وقتی ایشان سفیر ایران در لبنان بودند و دستشان باز بود، بسیار جدی پیگیر پرونده چهار دیپلمات ربوده شده در لبنان بودند و این پرونده بیست سال بود که همچنان باز بود. آقای رضایی بودند که اعلام کردند این چهار نفر زنده هستند؟ این‌ها همه بر اساس تحقیقات پدر من بود.

اخوان: آقای دهقان بود به گمانم.

رکن‌آبادی: وزیر دفاع بودند. به‌هر حال این‌ها نتیجه‌ی تلاش‌ها و پی‌گیری‌های ایشان بود. می‌گفتند که این افراد زنده هستند و باید پی‌گیر باشیم. حتی در مورد حاج احمد متوسلیان می‌گفتند ایشان زنده هستند و این کار را نکنید. اقتدار کشور برایشان خیلی مهم بود. این موضوع را می‌شد در تمام کارها و رفتارهای ایشان دید. جالب است که برای حفظ این اقتدارشان به دل دشمن می‌زدند. آن مدتی که لبنان بودیم خاطرم هست که برایم تعریف می‌کردند (همان‌طور که می‌دانید در رسانه‌های طرفدار سعد حریری فضا علیه ایران بسیار متشنج بود، لبنان دو حزب دارد یکی هشت مارس و دیگری چهارده مارس که یکی طرفدار مقاوت و دیگری طرفدار سعودی و ضد مقاومت و ایران هستند، و روزنامه‌ها خیلی جنجال‌آفرینی می‌کردند.) پدرم دید که فضا شلوغ شده، زنگ زد روزنامه‌ی المستقبل و گفت که من می‌خواهم به آن جا بیایم. همه‌ی آن‌ها تعجب کرده‌بودند و می‌گفتند شما می‌خواهید بیایید اینجا و با ما جلسه‌ی مطبوعاتی داشته باشید! پدر می‌گفتند بله، همه‌ی خبرنگاران و صاحب نظران خود را خبر کنید.

از این طرف همه می‌گفتند حاج آقا کجا می‌روید! خودکشی است! ریسکش بالاست. یک موقع صحبتی می‌کنید و نمی‌توان جمعش کرد. خطر جانی دارد! چون لبنان منطقه با منطقه‌اش فرق می‌کند. مثلاً شما در منطقه‌ی شیعه‌نشین امنیت دارید. اما در منطقه‌ی سنی‌نشین امنیت ندارید.  اصلاً شیعیان آن سمت نمی‌روند، در رفت و آمدهای ما هم یک محدودیت‌هایی وجود داشت و هر جایی نمی‌توانستیم برویم. می‌گفتند شما تنهایی می‌خواهید به آن منطقه بروید؟ برای شما خطر جانی دارد. پدرم می‌گفتند نه من می‌روم و آن قدر قشنگ، مقتدرانه و پر مغز صحبت کردند. ایشان در حیطه‌ی کاری خودشان باسواد بودند، سی سال بود که روی فلسطین و خاورمیانه کار می‌کردند، به دنبال اروپا و آمریکا نرفتند و فقط در این حوزه کارکردند و فعالیت‌ها و مأموریت‌های خودشان را انجام می‌دادند. تسلط خیلی عجیب و بیان خوبی برا قانع کردن مخاطب داشتند. به آن جلسه رفتند با منش خوب و بسیار مقتدرانه به همه‌ی سؤالات پاسخ دادند، و بعد از آن تا چند ماه به خاطر دارم که فضای رسانه‌ای لبنان علیه ایران آرام بود. دیگر شاهد گزارشات نبودیم. چقدر مقالاتی از نویسنده‌های منقد ایران می‌دیدیم که از پدرم تعریف و تمجید می‌کردند و می‌گفتند اگر ما یک غضنفر داشتیم وضعیت بلاد عربی به این‌گونه نبود. الحق که اسمش برازنده‌اش است، اسم پدر من به معنی اسد، شیر است. آن‌جا خیلی روی اسمشان مانور می‌دادند. واقعاً دغدغه داشتند و اصلاً منفعل نبودند و عملکرد ایشان در آن‌جا کاملاً فعالانه بود. یکی از خصائص اصلی ایشان تواضعشان بود. فوق‌العاده انسان متواضعی بودند و خیلی از افرادی که از نزدیک با ایشان در تماس بودند این موضوع را می‌دانستند. پدر خیلی خوش قد و بالا بودند و احتمالاً هیبتشان در جلسه‌ی اول که کسی با ایشان ملاقات داشت، هیبتشان او را می‌گرفت، اما وقتی صحبت می‌کردند متوجه تواضع و فروتنی و مهربانی ایشان می‌شدند. اما این تواضع همه جا وجود نداشت، مثلاً در فضاهای دوستانه که وارد می‌شدند همان اولین جایی که بود می‌نشستند حالا بقیه به احترام تعارف می‌کردند که بفرمایید بالا بشینید، اما به یاد دارم که یک بار که برای مراسمی به عنوان نماینده‌ی جمهوری اسلامی ایران دعوت شده‌بودند، رفتند دیدند صندلی ایشان ردیف اول نیست، صندلی ایشان را در ردیف دوم در نظر گرفته بودند به همین دلیل مراسم را ترک کردند. این یعنی چه؟ به نظر بنده اگر سایر مسئولینی که الان در صدر وزارت خارجه هستند، در همان شرایط می‌بودند می‌رفتند و روی همان صندلی می‌نشستند، حوصله‌ی دردسر که نداریم، مراسم تمام می‌شود و می‌رویم. ایشان اقتدار داشتند. کاری کردند تا آن‌ها را به عذرخواهی واداشته و بهترین صندلی مراسم را برایشان در نظر گرفتند. در آن‌جا ایشان از موضع نماینده‌ی جمهوری اسلامی عمل می‌کردند و نه از موضع غضنفر رکن‌آبادی. اما جاهایی که خودشان بودند تواضعشان را داشتند. چیزی که ما کم داریم آن اقتدار است، آن غیرت و آن دغدغه است، که متأسفانه نیست.

انتهای پیام/

 

منبع: فردا
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: