کد خبر: ۵۶۳۱۳
تاریخ انتشار: ۲۳ تير ۱۳۹۹ - ۲۰:۲۵
اسمش را می‌شود به طور خلاصه «مین‌گذاری افکار عمومی» گذاشت. اینکه آن‌قدر روی اعصاب مردم راه بروند که بتوانند همراهی قشر خاکستری جامعه را در حوادثی چون آبان‌ماه سال گذشته بصورت حداکثری جلب کنند. باید هر ایرانی از ایرانی بودنش متنفر باشد.

به گزارش آوای نشاط، اسمش را می‌شود به طور خلاصه «مین‌گذاری افکار عمومی» گذاشت. اینکه آن‌قدر روی اعصاب مردم راه بروند که بتوانند همراهی قشر خاکستری جامعه را در حوادثی چون آبان‌ماه سال گذشته بصورت حداکثری جلب کنند. باید هر ایرانی از ایرانی بودنش متنفر باشد.

هرچند این پروژه مدت‌هاست به عنوان یکی از ارکان مبارزه نرم علیه جمهوری اسلامی دنبال می‌شود، اما در ماه‌های اخیر،‌ به طور معنادار و گسترده و متنوعی این مین‌گذاری‌ها افزایش یافته و سازماندهی‌دار شده است.

بنظر می‌رسد عوامل مختلف معاند با نظام درصدد این هستند که بار دیگر با تمسک به رسانه، افکار عمومی را به سرمنزل مقصود خود رهنمون کنند و در این راه به نظر می‌رسد مدتی است با اقدامات خرابکارانه، ایجاد شایعات یا پررنگ کردن اخبار منفی افکار عمومی را ملتهب می‌کنند.

*فرزندکشی

ماجرای قتل رومینا

اواسط خردادماه بود که خبری مبنی بر قتل فجیع یک دختر 12ساله به دست پدرش و به وسیله داس، تبدیل به یکی از مهم‌ترین محورهای رسانه‌ای کشور شد و همین مساله بلافاصله به یکی از مهم‌ترین عناوین خبری رسانه‌های بیگانه تبدیل شده و موجی از ناراحتی اجتماعی را در پی داشت.

رسانه‌ها تا روزهای متمادی ابتدا به بررسی اصل حادثه و دلیل و چگونگی قتل و سپس به بررسی علل، زمینه‌ها و ریشه این اتفاق پرداخته و سخن‌ها در مورد آن گفتند.

ظاهرا ماجرا از این قرار بود که دختری 12ساله پس از دوستی با پسری که ظاهرا 28ساله بوده، قصد ازدواج با او را داشته ولی خانواده‌اش با این وصلت مخالفت می‌کنند و به همین دلیل با آو فرار می‌کند ولی پس از شکایت پدر با عنوان آدم ربایی، دختر در دام قانون می‌افتد. پدر نیز با جلب نظر پلیس او را به خانه برده و در فرصتی سر او را با داس از تن جدا می‌کند.

ماجرا بسیار غم‌انگیز و ناراحت کننده است و قطعا ریشه در برخی ناهنجاری‌های فرهنگی، اجتماعی و ای بسا اقتصادی دارد ولی سوال اینکه چرا به یک‌باره این ماجرای تلخ، از لای تمام اخبار فجیع صفحات حوادث روزنامه‌ها سر از تیتر یک رسانه‌ها در‌می‌آورد.

اما رومینا تنها اولین زنجیره از سلسله پرداخت‌های رسانه‌ای ضد انقلاب به مقوله قتل ناموسی بود ولی آخری نبود.

در حین گزارش‌های پرطمطراق رسانه‌ها در مورد رومینا، به یکباره خبر قتل دختر دیگری در کرمان به دست پدرش تبدیل به حلقه دوم این سلسله شد.

ریحانه عامری دختر 22ساله ای بود که بر اثر پرتاب یک میله توسط پدر، بواسطه حالت نامناسب روانی پدرش به قتل رسید و بار دیگر به صدر تحلیل‌های رسانه‌هایی چون بی‌بی سی فارسی تبدیل شد.

غیر از این دو مورد که بیش از همه مورد پرداخت رسانه‌ای قرار گرفت، موارد متعدد دیگری هم از دل اخبار حوادث کشور بیرون کشیده شد که این مقال در پی تفصیل آن و بیان گسترده مصادیق نیست.

*آتش‌سوزی‌های گسترده و مشکوک

**آتش‌سوزی زاگرس

آتش‌سوزی جنگل‌های زاگرس و مراتع و مناطق حفاظت شده در جنوب و غرب زاگرس اولین جرقه بود. 

در دهه‌های اخیر یک‌ششم مساحت جنگل‌های زاگرس به دلایل گوناگون از بین رفته‌است. بر طبق آمار‌های منابع طبیعی استان، ۷۵ فقره آتش‌سوزی در جنگل‌های استان کهگیلویه و بویراحمد در سال ۹۵ رخ داد که در این آتش‌سوزی‌ها ۹۵۰ هکتار از جنگل‌های کهگیلویه و بویراحمد در آتش سوخت.

همچنین در سال ۹۶ نیز تا پایان آذرماه، ۱۱۰ آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مراتع استان رخ داد که در آنها، ۷۰۰ هکتار از جنگل‌های استان در آتش سوخت.

در سال ۹۸ نیز ۳۶۴ هکتار از جنگل‌ها و مراتع استان دچار آتش‌سوزی شده‌است. مدیرکل حفاظت محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد عامل اغلب آتش‌سوزی‌ها را در سال گذشته عامل انسانی بیان کرده‌است و به گفته وی یکی از دلایل اصلی آتش‌سوزی در این مناطق آتش زدن کاه و کلش مزارع کشاورزی است.

وزش باد شدید، دسترسی سخت منطقه، وسعت زیاد، شرایط بالای علوفه‌ای مراتع، در کنار کمبود نیروی انسانی و تجهیزات پشتیبانی در عدم مهار و کنترل حریق نقش بسزایی دارند.

این آتش‌سوزی‌ها باید جلوگیری و رسیدگی شود ولی اینکه امسال این آتش‌سوزی بولد می‌شود، سوال برانگیز است. رسانه دولتی انگلیس که همواره در پوششی خیرخواهانه پروژه‌های بزرگ امنیتی و سیاسی را بصورت نرم دنبال می‌کند، به صورت گسترده این آتش‌سوزی‌ها را پوشش داد.

این آتش سوزی هم مانند ماجرای رومینا در پرونده قتل ناموسی، اولین بود ولی آخرین نبود.

**جنگل‌های شمال

جنگل‌های شمال هم اواخر خردادماه بود که دچار حریق شد و این‌بار هم رسانه سلطنتی انگلیس این اتفاق را پوشش حداکثری داد.

**کلینیک سینا اطهر

آتش‌سوزی جنگل‌ها از حیث منابع طبیعی خسارت‌بار بود ولی حادثه آتش سوزی و انفجار کلینیک سینا اطهر تهران با 19کشته می توانست موج منفی بدتری را به جامعه تزریق کند بنابراین رسانه‌های معاند بیکار ننشستند.

* انفجارهای مشکوک

فاز دیگر عملیات روانی، ‌موضوع انفجارهایی است که در بخشی از آنها شائبه عمد هم وجود دارد.

**انفجار در پارچین

5تیرماه 99 بود که خبر انفجار همراه با نوری شدید در شرق تهران به خبر اصلی رسانه‌ها تبدیل شد.

سخنگوی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در این باره گفت که «این صدا مربوط به انفجار یک مخزن گاز در منطقه عمومی پارچین بوده و تلفاتی نداشته است.

وی افزود: «یک مخزن گاز در منطقه عمومی پارچین منفجر شد که این انفجار توسط عوامل آتش‌نشانی و اطفاء حریق کنترل و مهار شد و به لطف خدا هیچ تلفاتی نیز به همراه نداشته است».

رسانه‌هایی چون بی‌بی‌سی اما به راحتی از این حادثه عبور نکردند و تا توانستند بر آن پر و بال دادند.

فراوانی پرداخت رسانه‌ای کانال تلگرامی بی‌بی‌سی حاکی از این است که این خبر نیز مورد پرداخت جدی این شبکه قرار گرفته است. این اما اولین انفجار نبود.

انفجار شرق تهران اما اولین انفجار نبود و در روزهای آتی نیز این روند ادامه داشت.

پنج‌شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۹ بود که خبری مبنی بر انفجاری شدید در یکی از سوله های تاسیسات هسته‌ای نطنز مخابره شد.

بهروز کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران روز یکشنبه ۱۶ تیر ۹۹ تأیید کرد که آتش‌سوزی‌ها می‌تواند توسعه و تولید سانتریفیوژهای پیشرفته را برای یک زمان متوسط کند.

همچنین سازمان انرژی اتمی یکشنبه (۱۵ تیر ۱۳۹۹)، تأیید کرد که حادثه نطنز «خسارات قابل توجهی» به بار آورده که روند نصب تجهیزات گریز از مرکز در این سایت را در «میان مدت» با تأخیر روبرو می‌کند.

به زودی گمانه‌زنی هایی مبنی بر احتمال یک اقدام خرابکارانه توسط رژیم صهیونیستی یا عناصر دیگر ضد انقلاب نقل محافل رسانه‌ای شد و در همین راستا روزنامه نیویورک تایمز روز 13تیرماه در مطلبی مدعی شد که اسرائیل عامل انفجار نطنز بوده است.

این خبر که به ظاهر از سوی  یوسی‌کوهن رییس موساد منتشر شده بود، مورد حمله آویگدور لیبرمن قرار گرفت و مقامات صهیونیست سعی کردند به نوعی دامن خود را از این اشتباه بزرگ احتمالی پاک کنند.

ورای ماهیت این انفجار، نقش این انفجار در تکمیل پازل ناامن‌سازی فضای روانی کشور، در این پروژه نیز به وضوح قابل مشاهده است.

*شایعات انفجار

**شایعه انفجاری در گرمدره و شهر قدس

بامداد جمعه 20تیر خبری مبنی بر شنیده شدن انفجاری شدید در منطقه غرب تهران حوالی گرمدره و شهر قدس منتشر و بزودی تبدیل به یکی از مهم‌ترین اخبار شد. 

لیلا واثقی فرماندار قدس اخبار این انفجار را شایعه‌ای بیش ندانسته و در توضیح گفت: «هیچ انفجاری در شهرقدس و حتی گرمدره کرج اتفاق نیفتاده و قطعی برق مربوط به روبه‌روی بیمارستان ۱۲ بهمن در ساعت ۲۲ شب گذشته به مدت ۵ دقیقه بوده است».

حتی گزارش‌هایی از مردم حاضر در این منطقه نیز حاکی از این بود که کسی صدای انفجار نشنیده است ولی در واقع این بمب خبری یکی دو روز رسانه‌های بیگانه بود.

**انفجار در کارخانه فولاد میبد یا مجتمع هسته‌ای؟!

روز سه‌شنبه ۱۷ تیرماه انفجاری در مجتمع اورانیوم میبد حوالی یزد در شبکه‌های مجازی خبرساز شد اما سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی آن را تکذیب کرد.

این خبر اما چیزی نبود که رسانه‌های معاند بی‌خیالش شوند. العربیه رسانه سعودی‌ها علی رغم اطلاعیه سازمان انرژی اتمی از ماهیت این انفجار، تلاش کرد که ضمن مرتبط کردن ان با تاسیسات هسته‌ای میبد، آن را با انفجارهای دیگر این روزها مرتبط کند. 

در حالی که یک مسئول آتش‌نشانی میبد گفت «از اول امسال تا کنون بیش از پنج انفجار و آتش‌سوزی در کارخانه فولاد میبد رخ داده که بیشتر به دلیل سرریز شدن مواد مذاب و نفوذ آب به جداره‌های میانه کوره بوده است»، این رسانه سعودی با درج عکسی از مجتمع هسته‌ای میبد، سعی کرد زنجیره انفجار در سایت‌های هسته‌ای کشور را در فضای روانی کشور پررنگ کند.

همان روز و چند ساعت قبل، انفجار مهیبی در کارخانه «سپاهان بُرش» در «باقرشهر» ورامین در جنوب تهران رخ داد که باز به خوراک رسانه‌های معاند تبدیل شد.

ایران‌اینترنشنال در گزارشی سعی کرد ضمن انعکاس این خبر، به نوعی آن را با دیگر اتفاقات این روزها مرتبط کند.

 

 

قطعنامه شورای حکام علیه ایران

31خردادماه بود که سه کشور اروپایی در یک اجماع سازی علیه ایران توانستند قطعنامه‌ای را به تصویب برسانند که علی رغم غیر الزام آور بودن، به باور برخی کارشناسان، زمینه قطعنامه ای در ماه‌های آینده است که می‌تواند تحریم‌های جدید و مضاعفی را علیه کشورمان تحمیل کند.

با این تحلیل، فشار مضاعفی بر افکار عمومی در ماه های آتی مفروض است که این فشار با پیوست رسانه‌ای مضاعف‌تر خواهد بود.  

*نامه موسوی خوئینی‌ها

حال در چنین شرایطی است که برخی شخصیت‌ها و جریانات سیاسی از فضای روانی ایجاد شده در جامعه سوء استفاده کرده و خودی نشان می‌دهند.

 

 

نامه محمد موسوی خوئینی‌ها در این شرایط که هم مدام مردم اخبار ناراحت‌کننده‌ می‌شنوند و هم مشکلات زیادی ناشی از معضلات اقتصادی دارند، مصداق بارز یک سوء استفاده سیاسی یا همکاری سیاسی با جریان رسانه‌ای ـ امنیتی خارجی است.

هرچند تجربه نشان داده جنبش سبزی که سال 88 رسما میدان‌دار آشوب‌های خیابانی بود و اتفاقا از نزدیکان سیاسی مرد خاکستری اصلاحات نیز هست، هیچ احترازی از به‌هم ریختگی اوضاع کشور ندارد که هیچ؛ بلکه از آن به عنوان اهرمی برای فشار به مردم و حاکمیت استقبال نیز می‌کند.

در چنین شرایطی است که خوئینی ها جرات می‌‌کند که بنویسد: «بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس، سخنانی می‌رود که از عمق بی‌اعتقادی و بی‌اعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت می‌کند».

عده‌ای این انتقاد را به نوشته خوئینی‌ها وارد کردند که چرا پیشنهادی برای بهبود امور کشور نمی دهد؟ حال این که به نظر می‌رسد این نامه درصدد بهبود امور نیست و صرفا قرار است در یک موضع اپوزیسیونی تکمیل‌کننده پازل رسانه‌ای دشمن بوده و اصلاح‌طلبان را در جبهه معترضین به وضع موجود قرار دهد؛ این در حالی است که به باور بسیاری از فعالان سیاسی این اصلاح‌طلبان هستند که باید پاسخگوی نابسامانی‌های متعدد چه در حوزه اقتصادی و اجتماعی و چه حوزه سیاست خارجی کشور باشند.

علی رغم اینکه ماهیت تعدد و تراکم اخبار منفی در یکی دوماه گذشته  هنوز مشخص نشده، ولی مستمسک رسانه‌هایی شده که تلاش می‌کنند آن را به سوی یک یاس ملی سوق دهند.

حال، رسانه‌های داخلی، کنشگران سیاسی داخل کشور و مسئولین کشور هستند که می‌توانند با سیاست‌گذاری دقیق، از اتفاقات بد در آینده پیشگیری کرده یا بر آتش آن بدمند.

انتهای پیام/

 

منبع: فارس
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: